آیا گلاب از گل اختر توان کشید
وجوه تمایز شاهنامه با آثار حماسی دیگر فارسی چنان زیاد است که شرح کامل آن نیاز به یک رساله دارد.
فردوسی شاعری بسیار تواناتر از حماسه سرایان دیگر ماست و اصولاً میتوان گفت که گذشته از اسدی طوسی، بقیه از چیرگی چندانی برخوردار نیستند
و به هر حال هیچ یک از آنها در حماسهسرایی به سبک مستقلی دست نیافتهاند، بلکه مقلد فردوسیاند
حتی شاعر علینامه که از مخالفان فردوسی نیز هست یخوار خوان اوست. دیگر اینکه، فردوسی گذشته از تسلطِ بهمراتب بیشترش بر لفظ و معنی، در سخنش صمیمیت ویژهای دارد
و یا به سخن دیگر، او در غم وشادی اشخاص کتاب خود سهیم است و سرگذشت و سرنوشت اشخاص مهم داستانهایش را از گهواره تا تابوت با دلشوره دنبال میکند
و همان همدردی و باورداشتهای خود را به خواننده انتقال میدهد.
در حالیکه در سخن حماسهسرایان دیگر، گوئی یک مشت اشخاص گردن کلفت با شعوری کودکانه و رفتاری جاهلانه به جان یکدیگر میافتند.
به سخن دیگر، در شاهنامه نخست سخن از «بینش» است و سپس سخن از “هنر پهلوانی”