پرويز شهدي متولد ۱۴ اسفند ۱۳۱۵ در مشهد است. وي تحصيلات
ابتدايي و دبيرستان را در مشهد و تحصيلات دانشگاهي را در مقطع کارشناسي زبان و
ادبيات فرانسه در دانشگاه تهران گذرانده و براي ادامه تحصيلات (کارشناسي ارشد
ادبيات تطبيقي) به دانشگاه سوربن فرانسه رفته، ۱۰ سال در فرانسه زندگي کرده و سال
۶۳ به ايران بازگشته است.
محمود دولتآبادي يکي از شاخصترين نويسندگان معاصر ايران است، نويسندهاي که با «کليدر» فصل تازهاي را در ادبيات
داستاني ايران گشود و با تکيه بر محيط روستا و زباني اصيل به چهره برجستهي ادبيات داستاني ايراني تبديل کرد. نويسندهاي که با آثار بعدياش تواناييهاي بيشتري را در عرصه داستاننويسي از خود نشان داد. محمود دولتآبادي اما در سالهاي دور بازيگر تاتر بود و عضو گروه
هنر ملي و در نمايشهاي بسياري بازي کرده و علاوه بر اين چند نمايشنامه هم نوشت
به همين دليل ميخواستيم در پرونده تاتر ملي گفتوگويي نيز با دولتآبادي داشته باشيم به سراغ خالق کليدر
رفتيم.با تشکر از روح اله جعفري براي انجان اين گفتگو.
سیروس ابراهیمزاده مانند بسیاری از بزرگان
تئاتر ایران، ریشه در لالهزار دارد که مهد تئاتر ایران بود و هم از این روست که وقتی
از لالهزار میگوید به دشواری میتواند اندوه را در نگاهش پنهان کند. و این حرفهای
این هنرمند درباره لالهزار است.
کيميايي در سال ۱۳۵۲ فيلم خاک را بر اساس “اوسنه بابا سبحان“دولت آبادي ساخت
و در همان موقع هم جنجال بسياري برپا شد. ميخواهم نظر شما را در مورد اقتباس
سينمايي از آثار داستاني و همين طور فيلم“ خاک“ بدانم.
اجازه بدهيد قبل از پرداختن
به فيلم خاک به شکلي خلاصه درباره ي اقتباس حرف بزنيم.
در تمام دنيا اقتباس از متون ادبي چه در سينما، چه در تئاتر و حتي در اپرا رايج است.
بههر حال متون کهن و متون معاصر
مخاطبان خودشان را دارند. در سينماي کشورهايي مثل روسيه، فرانسه، آمريکا و حتي سينماي
بلوک شرق اقتباس در حد زيادي ديده مي شود. در ايران شروع اقتباس از آثار ادبي
در سينما به مهرجويي و فيلم گاو باز ميگردد که کار موفقي است. اقتباس ميتواند پيامدهاي خوب يا بدي داشتهباشد. به همين دليل است که اگر کارگرداني نسبت به متني که از آن اقتباس کرده آگاهي
نداشته باشد، نميتواند اثري قابل
ارائه – يا بهتر است بگويم قابل دفاع – خلق کند. درست مثل همين فيلم خاک که موضوع بحث
ماست.
علي نصيريان، در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ به دنيا آمد.
از هنرستان هنرپيشگي تهران فارغالتحصيل شد. فعاليت
هنرياش را در ۱۳۳۱ با بازي در تئاتر
جامعهي باربد آغاز کرد. در سال
۱۳۳۵ جايزهي نخستين مسابقهي نمايشنامهنويسي را براي
نمايش بلبل سرگشته دريافت کرد. فيلم «گاو» نخستين فعاليت سينمايي او بوده است. وي در
۱۳۸۰ به عنوان يکي از چهرههاي ماندگار ايراني
در رشتهي بازيگري تئاتر
و سينما انتخاب شد.
به نظر شما انتشار نشريات مختلف ادبي در سالهاي پس از انقلاب مشروطه پاسخگوي كدام نياز فكري جامعه بود؟
از آغاز
انقلاب مشروطه تا پايان عصر قاجار حدود ۱۵ سال طول کشيد. اين دوره از لحاظ سياسي و
اقتصادي از سختترين دورههاي تاريخ ايران است، دورهاي که با جنگ جهاني اول و پيامدهاي آن
همزمان بود، هيچ مجالي براي رشد آن قشر اجتماعي که در جنبش و انقلاب مشروطه فعال بودند
پيش نيامد. از اين رو، آن دوره شاهد انتشار نشريههايي نبود که
بتواند نيازهاي قشر آرمانگراي جامعه را پاسخ دهد. شمار بيسوادان جامعه
هم آن قدر زياد بود که نخبگان اندک شمار در آن غرق و محو ميشدند.
ابوالحسن نجفي به دقت
و وسواس که بايد ويژگي هر معلم، زبانشناس و پژوهشگري باشد معروف
است، کمتر اهل گفتن است و به خصوص از خود گفتن. چرا که همواره
درگير پژوهشهاي ارزشمندي است که به قول خودش همه ي وقتش را به خود اختصاص ميدهد. اما در کمال ناباوري من و با لطف و مهر بسيار گفتوگو با آزما را پذيرفت و با هم به
گفتوگو نشستيم و ديدم که چه شادمانه و گرم از شور و
هيجان جوانان هم دورهاش سخن ميگفت، انگار زمان در ۳۰ سالگي نجفي متوقف شده است. هيجان او وقتي که از نوگرايي
مطبوعات و کوشش نيما براي اشاعهي شعر نو حرف ميزد دلم را ميلرزاند و آرزو ميکردم اي کاش من نيز روزي در ۸۴ سالگي بتوانم اين همه شور و علاقه به ادبيات
و کشورم را در وجودم حفظ کنم. اما در ميان همهي نکات جالب و تفکر برانگيزي که استاد گفت: يک عبارت
به ظاهر ساده، تصويري از يک پرسش را در ذهنم ساخت که هرگز نميتوانم فراموشش کنم وقتي گفتم استاد! امروز از آن همه نقد و پويايي که در نشريات
ادبي قديمترها بود، نشان کمتري در نشريات ادبي ديده ميشود، مايوسانه به صندلي تکيه
داد و با صدايي غمگين و آشکارا لرزان پرسيد
يعني چه؟ يعني جوانها ديگر جواني نميکنند؟!
سانسور جنبههاي گوناگوني دارد. از يک سو دولتها و حکومتها دست به سانسور نوشتهها و عقايد نويسندگان و هنرمندان
ميزنند و از سوي ديگر
گاه خود نويسندگان و هنرمندان در تقسيمبنديهاي فکري که به وجود ميآورند عقايد و آراي ديگران را
حذف يا تخطئه ميکنند و گاه خالق اثر، خود دست به خودسانسوري ميزند تا اثرش براي عرضه با مشکل
روبرو نشود.که درباره ي اين مسايل با مديا کاشيگر
صحبت کرديم. او معتقد است سانسور با بشر به جهان آمده و از بين رفتني نيست. فقط ميتوان به حذف سانسور زايد اميدوار
بود.
آيا
هنر متعهد صرفاً به معناي هنر حزبي و ايدئولوژيک است؟
به نظر ميآيد هنر و ادبيات متعهد
(Engagement Literature / Art) ميتواند به لحاظ اصطلاحي، معنايي
بسيار فراتر از آنچه ژان پل سارتر (۱۹۸۰ – ۱۹۰۵) برآن تأکيد ميکرد، داشته باشد. به عبارت
ديگر، همهي گرايشهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، فکري، ديني و غيره، که در
جستوجوي ساختاري هنري و ادبي هستند، کم و بيش در اين مجموعه جا
ميگيرند. به عنوان مثال، محمدرضا حکيمي، عالم تجددخواه مذهبي،
به جستوجوي تعريف و نمونههاي تعهد مذهبي در ادبيات
منظوم اسلامي و شيعي در دو زبان فارسي و عربي برآمده است (ادبيات و تعهد در اسلام،
۱۳۵۸).