کتاب «تنها در سامسون» برگزیده مسابقه داستان نویسی خودنویس سال ۹۸ از زندگی واقعی دختری کمالگرا و ماجراجو میگوید که برای تحصیل به ترکیه سفر کرده و ماجراهایی زندگی آرام او را بر هم میزند.
کتاب تنها در سامسون در ژانر ادبیات داستانی و داستانهای ایرانی نوشته ترکان قربانزاده داستانی واقعی از زندگی دختری ایدهآلیست و ماجراجو می گوید که برای تحصیل به ترکیه سفر کرده است و زندگی خوبی در آنجا برای خودش ساخته است. اما از روزی که همخانهای جدید پیدا میکند آرامش از زندگی او رخت برمیبندد. این اتفاق که با یکی از فجیعترین ماجراهای خاورمیانه همزمان شده است، خواب را از چشمان او میگیرد…
این کتاب در مسابقه داستان نویسی خودنویس سال ۱۳۹۸ به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
نیم ساعت گذشته و من هنوز موفق نشدهام آرام شوم. با کلّی دلهره و استرس، مثل عزاگرفتهها برمیگردم خانه؛ منتظر هر برخوردی میمانم. وارد خانه که میشوم، صدایی بلند قلبم را از جا میکند:
اگه هنوز شام نخوردی رو اجاق هست، هنوز گرمه بخور.
آه خدای من. این عادی نشان دادن رفتار، بیشتر به وحشتم میاندازد. انتظار نداشتم با من حرف بزند؛ ولی انگارنهانگار که اتّفاقی افتاده باشد.
میروم و مینشینم سر میز غذاخوری. ظرف غذا را میگذارم جلوم و نگاهش میکنم. خیلی گرسنهام؛ ولی دستانم توان گرفتن قاشق و بلند کردنش را ندارد.
حالم به حدّی بد است که یاد ندارم قبلاً شبیههاش را تجربه کرده باشم. همزمان با عصبانیت و خشم، احساس شرمندگی دارم. فکر میکنم جلوی شیما ضایع شدهام و شخصیتم را در مقابلش له کردهاند. در همین افکار هستم که متوجه میشوم آمده روبهروی من پشت میز نشسته. وقتی سرم را بلند میکنم، میبینم زل زده مستقیم توی چشمانم. آب دهانم را بهسختی قورت میدهم.
_ چرا هنوز چیزی نخوردی؟ از همون غذاییه که قبلاً چند باری برات درست کردم و دوست داشتی. بخور تا از دهن نیافتاده.
دستانم را حس نمیکنم. با بیرمقی سرم را تکان میدهم:
_ میخورم… دستت درد نکنه._ زودتر بخور. دلم میخواد باهم بریم لب دریا.
دیگه از لرز به رعشه میافتم.
_ نِ… نمیدونم… ای…ی… نموقع شب تو خودت حالشو… باشه!
_ اتّفاقاً چون حالوحوصله ندارم میخوام برم… دریا آرومم میکنه.
دیگر هیچ چیزی برایم مهم نیست، با خودم میگویم:
«هرچه من تلاش میکنم، اوضاع بدتر میشه. بذار همهچیز رو به حال خودش رها کنم بالاتر از سیاهی رنگی نیست.»
با زحمت چند قاشق غذا میخورم و همراهش میروم.
با حال غمگینی از اتّفاقات صبح با پدرش میگوید:
_ فکر کن بعد از چند ماه پدرتو ببینی و بهجایاینکه همدیگرو بغل کنید و از دلتنگیهاتون حرف بزنید، همهش تو اتاق بازجویی باشین و تحقیر بشین. پدرت بهخاطر تو خجالتزده و شرمنده باشه و بهجای سوغاتی اشک و غم بیاره برات. چه حالی میشی اگه تو مسیر هدفت و اثبات خودت به پدرت شکست خورده باشی؟
ساکت هستم و چیزی نمیگویم. اصلاً دلم برایش نمیسوزد… (ص. ۶۸)
نسخه صوتی تنها در سامسون نیز با گویندگی الهام جعفری، توسط مجموعه کتاب صوتی قناری تولیدشده است.
قهرمان در شهر استانبول زندگی میکند و تصمیم میگیرد به شهر سامسون در کشور ترکیه منتقل شود و در رشته دندان پزشکی ادامه تحصیل بدهد. در ابتدا همه چیز خوب و بر وفق مراد است اما به مرور زمان این دختر ناخواسته درگیر ماجرایی میشود که به طور غیر ارادی برایش اتفاق میافتد و آرامشش را بر هم میزند. آغاز ماجرا از آن جایی است که با دختری مذهبی و افراطی که در رشته الهیات درس میخواند همخانه میشود. این داستان همزمان با یکی از بدترین و خوفناکترین اتفاقاتی پیش میرود که تمام خاورمیانه و جهان را در بر گرفته بود.
در این کتاب میخوانیم:
بعد از سه سال زندگی در استانبول، عاشق این شهر و سبک زندگی مردمش شدهام؛ شاید هم احیای دوبارهٔ هدفی را که در استانبول نیمهکاره مانده بود؛ در اینجا میبینم. خودم را به آب و آتش میزنم تا بتوانم همهچیز را جوری کنار هم بچینم که پازل زندگی در سامسون کامل شود. پازل سختی است برای پیدا کردن بعضی از تکّهها. گویی تکّههایی از وجود خودم را گم کردهام؛ اما تصویر زیبایی که از پایانش در ذهنم ساختهام مانع توجهام به دردها میشود. بعد از دو سال تلاش شبانهروزی، بالاخره به سامسون نقل مکان میکنم. لذّت رسیدن به قله، لذّت فتح و پیروزی بعد از مسیری مشقتبار، مانند مورفینی است که تمام دردها را پنهان میکند.
حالا قدم گذاشتهام در جغرافیای تحقق آرزوهایم. شهری طولانی در امتداد دلتای دو رودخانه که به دریای سیاه میرسند. یک شهر بندریِ بسیار زیبا با همهٔ امکاناتی که برای یک زندگی سنتی _ مدرن لازم دارد. برای توصیفش اصطلاح بهتری نمیتوانم پیدا کنم. بگذارید مصداقی بگویم؛ انگار در ایستگاه مترو یا تراموا منتظر ایستادهای و همزمان میتوانی گلّهٔ گاو و گوسفندی را که همراه چوپانشان از کنارت رد میشوند؛ تماشا کنی. سرعت رشد و ترقّی در سامسون به حدّی است که گاهی اجازهٔ هماهنگشدن با فرهنگ و سبک زندگی مدرن را از مردمش میگیرد. گاهی فکر میکنم اگر بعضی از این مردم اجازه داشتند؛ حتّی گاوها و گوسفندان خود را با مترو به چرا میبردند.
مردمی که برای صبحانه، شیر و خامه و تخممرغ محلی خودشان را دارند و شام و ناهار را گاهی دراثنای چرخیدن در فروشگاهها و مراکز خرید و خیابانها و سواحل توریستی، در رستورانها و کافههای مدرن میخورند. گویی دو خیابان طولانی، چندین روستای ساحلی را با فاصله بههم مرتبط کرده و حدّ فاصل آنها را بهسرعت، با آپارتمانهای بلند و ساختمانهای مدرن و مراکز توریستی میبافد… (ص.۷)
کتاب تنها در سامسون در ۸۸ صفحه و یکهزار نسخه توسط نشر «یارمند» و «صاد» وارد بازار شده است.