پروانه کاوسی – گفتوگو با دکتر قطب الدین صادقی
قطبالدين صادقي، هنرمندي است عاشق تئاتر و مردم تئاتر را خوب ميشناسد و هم به عنوان مدرس و هم به عنوان بازيگر و کارگردان همواره در بطن اين هنر حضور داشته است. از آنجا که تئاتر مادر هنرهاست از او در مورد تأثير حضور بيش از حد فضاي مجازي در زندگي مردم و به نوعي عکسشدگي آدمها، به خصوص در دوران کرونا و تأثير اين شرايط بر ذهن هنرمندان و آثار هنري که پس از اين دوران توليد ميشوند پرسيديم.
هميشه در اين ملک خلاقيت سخت بوده. چون شرايط خلاقيت مناسب نيست و آدمهايي که بايد زمينهساز باشند، خودشان مانع بودهاند، ضمن اينکه مردم هم برايشان مهم نيستند. درواقع در چنين بستري بازتاب شرايطي که تحت تأثير رواج زياد فضاي مجازي و همين تعبير عکسشدگي پيش آمده در جامعهي ما با ساير جاهاي دنيا فرق ميکند. مثال از کشور فرانسه ميآورم. در آنجا وقتي گفتند محدوديتها کم شده و سينماها باز شده، صبح ساعت۱۰ همهي بليطهاي سينما فروش رفته بود. اين جامعهاي است که براي انديشه و هنر احترام قايل است. اما در جامعهي ما شاهکار هنري با آشغال فرق نميکند. هنر را مردم در لابهلاي خوردن چلوکباب و چرت بعدازظهر به عنوان يک امر تفنني ميخواهند نه يک امر لازم و باعث تحول در جامعه . من بر سر زندگيام شرط ميبندم که حتي صد نفر از اين هزاران نفري که دايما از عظمت شاهنامه و فردوسي ميگويند حتي يک بار شاهنامه را نخواندهاند. حافظ را مردم در حد تفأل زدن ميشناسند، در اين جامعه ارتباط با فرهنگ زمينهساز انسان سازي نيست و هنر فقط يک پديدهي فانتزي است و نه جدي. چرا سينما و تلويزيون را مردم دوست دارند؟ چون پس از بازگشت از سر کار يا در روزهاي تعطيل پس از غذا لم ميدهند و تلويزيون تماشا ميکنند يا با يک پاکت ذرت بوداده ميروند به سينما تا يک فيلم کمدي ببينند. اگر براي سينماي جدي بليط ميخريدند، کفش و کلاه ميکردند و از خانه بيرون ميرفتند و در صف ميايستادند. ميشد قبول کرد که علاقه به سينما در جامعه ما هم از جنس علاقه به هنر در ساير جوامع است. در جامعهي ما هنرمند در معرض اتهام است. هيچگاه نميبينيد يک ورزشکار هر چيزي هم که بگويد هر ويديو و فيلمي هم که منتشر کند تاواني را بدهد که يک هنرمند براي يک دهم آن ميدهد. اينها را اضافه کنيد به همان فقدان امکانات که در ابتدا گفتم و موانعي که هست در چنين جامعهاي اصلا نميتوان تأثير هيچ پديدهاي را در قد و قواره آن و در شکل جهاني بررسي کرد. حالا اين فضا هم پر شده از يک سري فيلمهاي کوتاه و آثار هنري بدون عنصر اصلي هنر که خلاقيت است. و تک توک در بين اينها برخي آثار ارزشمند به چشم مي خورد. که خيلي معدود است. اين فضاي شتابزده و عيني، پيامها را بيشتر و بيشتر فشرده ميکند و به مخاطب فرصت تأمل نميدهد. اين در ابعاد جهاني صادق است. ارتباط مخاطب با هنر با واسطه صورت ميگيرد . يعني صفحهي موبايل يا مانيتور واسطهي ارتباط مخاطب با يک اثر است.
يعني بايد در انتظار شکل ديگري از هنر باشيم؟
بله، قطعا. ترديد نکنيد هنر چيز ديگري خواهد شد. مدتي است که ميگويند با موبايل هم ميشود فيلم ساخت نميشود! هنر کار هنرمند است. از مغز هنرمند مستقيما پيام به دستهاي او ميرسد و هرچه که واسطهي اين آفرينش قرار بگيرد، هنريست از نوع ديگر و البته نه چندان اصيل مثل کارکرد اين ماشينهاي نواختن موسيقي که همهي رديفها را مينوازد. هنرمند موزيسين اصيل سالها زحمت ميکشيد که در يک ساز يا نوعي از موسيقي متبحر شود حالا اين دستگاه آمده با تلفيق چند دکمه موسيقي مينوازد، مينوازد اما اتفاقي که افتاده اين است که لذت خلاقيت را از بين برده.
به نظر شما روزي بازگشت به سوي هنر به شکل اصيل اتفاق ميافتد؟
نه. اين دستگاهها روز به روز پيشرفت مي کنند. بازگشتي هم نيست، ديشب رفتم قدم بزنم يک خانوادهي سه نفره ديدم، يک کودک خردسال، پدر و مادر پدرش سرگرم موبايل، مادر سرگرم موبايل، بچه هم يک تفنگ پلاستيکي به دست حيران بين اين دو نفر. اين سه نفر حتي به همديگر نگاه هم نميکردند. اما فکر ميکردند آمدهاند تفريح. خب اين بچه اگر چند سال ديگر بخواهد کار هنري بکند، يقينا با بچههاي يک نسل قبل از خودش فرق ميکند. تصاويري که در ذهن دارد، خاطرات و شکل زندگياش کاملا چيز ديگري است و محصول هنري ديگري توليد ميکند و اين اتفاق در سراسر جهان ميافتد. در اروپا و کشورهايي که به فرهنگ و هنر علاقه و وابستگي بيشتري دارد تمهيداتي مي انديشند، گُله به گله فرصتهايي ايجاد ميکنند که روحيهي مرد شاد شود خلاقيتها بروز کند. مثلا در اروپا شب اول تابستان را «جشن موسيقي» اعلام کردند، مردم به خيابانها ريختند شادي کردند، نوازندهها نواختند و … اينجا ما با هر نوع شادي مخالفيم…
يعني تأثير اين شرايط در هر جاي دنيا يک جور است؟
بله، دست کم در کشور ما طور ديگري است به دلايلي که گفتم اما اين را ميدانم که هنر پس از اين دوران تغيير خواهد کرد. انسانها انتخاب خواهند کرد. اما چه راهي و چهگونه نميدانم.