ادبیات کودک در گفت و گو با دکتر مریم جلالی، شاعر و نویسنده حوزه ادبیات کودک و نوجوان و استاد دانشگاه
بازديد : iconدسته: دسته‌بندی نشده

مریم جلالی فارغ التحصیل رشته ادبیات فارسی و ادبیات کودک و استاد دانشگاه در عرصه ادبیات کودک و یکی از صاحب نظران این عرصه است. آنچه می خوانید گفت و گوی اختصاصی سایت آزما با او درمورد ادبیات کودک است.

 به نظر شما در حال حاضر ادبیات کودک چه جایگاهی در میان ادبیات ما دارد؟

 ما در ایران دو بخش ادبیات کودک داریم. یک بخش ادبیات کودک تجربی بخش دیگر ادبیات کودک آکادمیک. در حال حاضر ادبیات کودک آکادمیک وارد دهه دوم زندگی خود شده است. این بخش از ادبیات  ابتدا در مرکز ادبیات کودک دانشگاه شیراز شروع شد. سپس دانشگاه امام رضای مشهد، دانشگاه  هرمزگان و دانشگاه شهید بهشتی نیز به بخش آکادمیک ادبیات پیوستند و پس از آن دانشگاه پیام نور نیز به بخش آکادمیک ادبیات کودک وارد شد و به شکل عجیبی شروع کرد به ترویج و گسترش بخش آکادمیک گرایش ادبیات کودک و نوجوان. دانشگاه  آزاد نیز بعدها به  گسترش دهندگان ادبیات آکادمیک پیوست.  در مورد حوزه تجربی «هرمان ابینگ هاوس» حرف بسیار زیبایی می زند. او می گوید: بعضی چیزها تاریخ خیلی طولانی اما تاریخچه‌ای بس کوتاه دارند. از نظر تجربی در حوزه ادبیات کودک ما چنین موقعیتی داریم. همان گونه که «محمد هادی محمدی» در تاریخ ادبیات کودکان در ایران به آن اشاره کرده است، ادبیات کودک ما تاریخی طولانی دارد اما تاریخچه آن کوتاه است. یعنی حتی اگر قرار باشد برای بخش تجربی ادبیات کودک نیز تاریخچه ای نظام مند در نظر بگیریم، این تاریخچه از دوران مشروطه تا به امروز برمی گردد. در حال حاضر تقریباً نخ های ارتباطی بین ادبیات کودک تجربی و آکادمیک ایجاد شده است اما نمی توان گفت این دو بخش پیوند سختی با هم دارند. آینده آرمانی و ایده‌آل ما این است که طنابی محکم و مستحکم بین این دو گروه بسته شود تا با هم دیگر این جاده یک طرفه را که به سمت یک هدف می رود، طی کنیم.

 هدفی که ادبیات کودک می تواند برای خود تعریف کند کدامست؟

اهداف ادبیات کودک به یک مورد محدود نمی‌شود. از هر زاویه ای که به ادبیات کودک نگاه شود می‌توان یک هدف متفاوت و متنوع  از دل آن بیرون کشید. اگر از زاویه حفظ هویت ملی به ادبیات کودک نگاه شود بر روی فکر جوان جامعه سرمایه گذاری می کنید و تلاش می کنید سرمایه های ملی را به این بخش انتقال دهید. البته به شیوه ای که کودک لذت برد نه به شیوه‌ای که به او تحمیل شود یا رنج بکشد.  برخی نیز از منظر مسائل اجتماعی به موضوع نگاه می کنند. یعنی اگر در جامعه کودک کار داریم باید به فکر آنها نیز باشیم.  زمانی که واژه ادبیات کودک در کنار این مسائل قرار می گیرد به نظر می آید که کودک و کودکی یک مقوله است و ادبیات کودک بخشی از آن محسوب می شود. اما در حقیقت این دو موضوع به هم پیوند خورده اند. دروازه ورود به هر سمتی از کودک و کودکی ادبیات است. اگر قرار است به کودکان فلسفه بیاموزیم  باید از دروازه ادبیات  وارد شویم. اگر قرار است شرایط اجتماعی خوب برای کودکان را معرفی کنیم باید از مسیر و دروازه ادبیات بگذریم. اگر قرار است تا هنر را به کودکان آموزش دهیم باز هم باید از همین دروازه رد شویم. من اگر برخی مواقع واژه ادبیات را کنار کودک و کودکی نمی گذارم و یا اینکه نگاهی عامه به موضوع دارم به همین دلیل است.  یعنی جزء لاینفک ماجرای کودک و کودکی ادبیات کودک است.

در حال حاضر سازمان های دولتی و غیردولتی مختلفی در این حوزه فعال هستند. به نظر شما این نهادها و سازمان ها چه جایگاهی در ادبیات کودک دارند و چقدر توانستند در پیشبرد ادبیات کودک ایران موفق عمل کنند؟

 شروع ادبیات کودک ما تجربی است. هر چند بسیاری از عوامل مانند ترجمه کتاب ها، سفر ایرانیان به خارج از کشور، بهداشت کودکان، آشنایی با مسائل غربی و پیشرفت دانش و صنعت چاپ و غیره بر شکل گیری ادبیات کودک موثر بوده‌اند اما افرادی هستند که در این مسیر و برسر مسئله جان گذاشته اند. یکی از افرادی که واقعاً از جان در راه ادبیات کودک مایه گذاشت خانم توران میرهادی مادر ادبیات کودک است. او بذری را کاشت که به صراحت می توانم بگویم حتی ما در بخش آکادمیک ادبیات کودک از همان بذر برداشت می کنیم. هیچ کس نباید فراموش کند وی بنیانگذار  یک تشکل بود. شاید پیش تر از ایشان  افراد  بزرگ و به نامی مانند باغچه بان ها و  دولت آبادی ها را داشتیم اما تفکر و شکل‌گیری نگاه اجتماعی به وضعیت کودکان و کودک ایران توسط میرهادی در شورای کتاب کودک صورت گرفته است.  کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز یک بنیان و نهاد خدمتگزار یعنی خیریه بوده است و بعدها تغییر ماهیت داده و متمرکز شده و به شکل یک نظام دولتی در آمده است. تمرکز اصلی آن همچنان که از اسمش پیداست رشد فکری کودکان است. پس از آن نیز موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان ایجاد شد که کارهای خوبی در آن صورت گرفته است و تا جایی که به یاد دارم ده جلد تاریخ ادبیات کودکان و نوجوانان را منتشر کرده است. اعضای این موسسه کتاب های دیگری را نیز به چاپ رسانده اند. مراکز دیگر مانند انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نیز ایجاد شد که یکی از بزرگ ترین بخش هایی است که توانسته نویسندگان کودک را دور هم جمع کند. در این میان نباید کار تصویرگران کودک و نوجوان را فراموش کنیم. بخش آکادمیک هم بعدها به این مجموعه ها اضافه شده است.

هر چند ممکن است گاهی نگاه های تلخ و انتقادات تندی به بخش آکادمیک صورت گیرد اما باید به همدیگر فرصت بدهیم برای این که هم حرف بزنیم و هم حرف بشنویم. هرچند در ابتدا نسبت به بخش آکادمیک ادبیات کودک ناملایماتی  وجود داشت اما در حال حاضر این ناملایمات رو به اعتدال است.

 مهمترین چالشی که در روند پیشروی ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد چیست؟

 مهمترین چالش ما حفظ اتحاد است یعنی ما باور کنیم که همه ما در یک مسیر  و در کنار هم حرکت می کنیم. قرار نیست در این راه مسابقه دهیم. همه ما می خواهیم کمک کنیم تا ادبیات کودک هر روز نسبت به دیروز کامل تر و زیباتر شود باورنکردن این اتحاد چالش است و باور داشتن آن حل چالش. ما در حوزه ادبیات کودک آنقدر جا و صندلی خالی داریم  که هیچ کس نمی خواهد در جای دیگری بنشیند. هر کسی در سر جای خود نشسته و کار خود را انجام می‌دهد و من فکر نمی‌کنم هیچ گاه یک وابسته به حوزه ادبیات کودک در صدد تخریب گروه دیگری بر آید. کسانی که هدف مشترک دارند موئید یکدیگرند نه مخرب هم.

 ارزیابی شما از نویسندگان، تصویرگران، مترجمان و فعالان جوان حوزه کودک و نوجوان چیست؟ آینده  ادبیات کودک را با توجه به فعالان جوان این بخش که در حال حاضر در حال نوشتن هستند چگونه می بینید؟

 من ذوق و هنر افراد را وابسته به سن آنها نمی دانم. یعنی نمی توان گفت نویسنده‌ای که ۵۰ سال در حوزه ادبیات کودک فعالیت کرده است نسبت به نویسنده ای که چند سال است در این حوزه فعالیت می‌کند برتر است. هر چند تجربه  بسیار اهمیت دارد و تجربه کمک می کند تا اثر بهتر تولید شود اما  بسیاری مواقع شاهد این بوده ایم که نویسندگان جوان ما موفق تر و بهتر از نویسندگانی که تجربه بیشتری دارند عمل کردنده اند. علت آن این است که این افراد به نسل جوان نزدیک ترند. فعالان حوزه ادبیات کودک و نوجوان چه شاعر، چه نویسنده یا خالق یک اثر علمی هر چه بیشتر نسل جدید خود را بشناسند موفق تر هستند. بنابراین طبیعی است که جوانترها با نسل جدید ارتباط نزدیک تری داشته باشند و می توانند کارهای موفق تر و در خور توجه در اختیار مخاطبان قرار دهند. چه خوب است که اگر افرادی به این راه قدم می گذارند کمی بلند نظرانه نگاه کنیم تا جایی نیز برای آنان باز شود. باید به آنان فرصت دهیم همانگونه که وقتی ما جوان تر بودیم به ما فرصت داده شد.

 و سخن آخر؟

 فقط خوشحال هستم که خداوند من را خلق کرد تا بتوانم در خدمت بچه ها باشم.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY