اشراف پوشالی و لاکچریزم مبتذل
بازديد : iconدسته: یادداشت ها

پروانه کاوسی- سال هاست که در پی به وجود آمدن طبقه ای از نوکیسه ها و گسترش فاصله ی طبقاتی و تفاوت نوع زندگی اقلیتی نشسته در طبقات بالای جامعه با طبقات فرودست پدیده ای شکل گرفته است که می توان آن را «لاکچریزم مبتذل» نامید. کسانی با عنوان «آقازاده» مورد هجوم اعتراضی اکثریت مردم جامعه که خود را مالباختگان در مقابل «مال برها» احساس می کنند قرار گرفته اند. آقازاده ها درواقع فرزندان پدران و مادرانی هستند که با سوءاستفاده از مقام و موقعیت خود و برخورداری از رانت های خاص معمولا از پایین ترین طبقات اجتماعی بدون طی کردن مراحلی که در یک جامعه ی سالم از نظر اقتصادی برای پیشرفت و ترقی لازم است و اکثرا بدون داشتن تخصص ارزشمند یک شبه به ثروت های بادآورده رسیده اند.

ثروتی که مصرف کننده ی واقعی آن فرزندان این نوکیسه ها هستند. فرزندانی که از دوره ی کودکی و نوجوانی ثروتی انباشته در اختیارشان بوده و در ناز و نعمت غوطه ور بوده اند و مهم ترین چیزی که آموخته اند و از نظر آن ها معنا دارد استفاده از این ثروت های انباشته برای کسب انواع لذت هاست.

لذت هایی که با داشتن گران ترین اتومبیل های دنیا و زندگی در کاخ ها و ویلاهای سوپر مجلل و برخورداری از انواع هر آن چه که دوست دارند تأمین می شود که این رفتار درواقع پاسخی به کمبودهای شخصیتی آن‌هاست که خود افرادی بی مصرف اند و تنها خاصبت وجودی شان مصرف دیوانه وار از هر چیزی است حتی لاکچری ترین مواد مخدر و به حکم طنز تلخ روزگار است که این جماعت مفتخر به دریافت عنوان «آقازاده» شده اند، عنوانی که در معنای واقعی و به دور از طنز و اعتراض نهفته در آن، سر سوزنی شایسته گی اش را ندارند.
اما واقعیت این است که آقازاده ها به غلط به عنوان سیبل اعتراض مردم انتخاب شده اند. چرا که آن ها چیزی جز موجوداتی مفلوک و مصرف کننده های بی مصرف نیستند و شاید انتخاب آن ها به عنوان هدف اعتراض عمومی بیشتر از آن که از سوی مردم باشد، از سوی والدین مکرم خودشان است. که ترجیح می دهند پشت سر این هدف های زبان بسته! پنهان بمانند و امورشان را اداره کنند و در صورت لزوم مظلومانه خود را از متن و حاشیه زندگی آقازاده هایشان دور نگه دارند. کما این که پدر یکی از همین آقازاده ها که رسما در فضای مجازی نشان داد که شعور و ادب بچه های خیابان گرد بسیار بیشتر از اوست. در پی رسوایی هایی که گل پسرش به بار آورد، تنها به گفتن این جمله بسنده کرد که «متأسفانه من در تربیت فرزندانم موفق نبوده ام»؛ همین و تمام! بی آن که کسی از او سؤال کند ادب و تربیت فرزند به کنار حضرتعالی به عنوان یک مسئول دولتی که به قاعده حقوق معینی دارد. چنین ثروت هنگفت و هارکننده ای را چگونه فراهم کردی و در اختیار فرزند گرامی گذاشتی که تنها هنرش پول پراکندن برای لذت بردن از زندگی است و دست کم به شهادت عکس هایی که خودش در فضای مجازی به نمایش می گذارد و سخنرانی های مبسوطش در پاسخ معترضان در فضای مجازی هیچ هنر و توانایی دیگری جز شبانه روز غلطیدن در لذت های مبتذل ندارد.
واقعیت این است که آقازاده ها عملا سپر بلای والدین گرامی خود و پرده ای برای پوشیده داشتن آن ها از منظر اعتراض عمومی و صد البته ادامه‌ی خدماتشان! شده اند. و سهم آقازاده ها هم نواله های طلایی است برای بهره بردن از لذت های لاکچری. خدا رحمت کند آن سناتور محترم دوره ی پهلوی را که دو پسرش از سه چهار سالگی، پرستار مخصوص، راننده و نوکر اختصاصی و گارد محافظ داشتند و به لطف ثروت پدر در نوجوانی و جوانی لذت هایی بردند افسانه ای… اما حیف، پنج سالی بعد از مرگ سناتور. جنازه ی هر دو پسر را به فاصله ی چند ماه در خرابه های اطراف کرج یافتند. مرگ بر اثر گرسنگی و خماری و پیشکار پدر که زمانی در مقابل آن ها تا کمر خم می شد حتی برای شناسایی اجساد هم نرفت. چون باید به حساب ثروتی که از سناتور به ارث برده بود می رسید…


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY