با عشق زیر آوار رنج
بازديد : iconدسته: گزارش

 

 

وحید خسروی یکی از مربیان کانون پرورش فکری کودکان است که همراه  واحد سیار روستایی، به همراه عروسک معروفش به مناطق زلزله زده رفته  تا برای  کودکان زلزله زده شادی بیافریند و برای لحظه ای هم که شده ذهن کودکان کرمانشاه را از فضای فاجعه دور کند. خسروی خودش در کرمانشاه به دنیا آمده و درد و رنج این مردم مصیبت زده را با گوشت و پوست و استخوان خود حس می کند. نخستین روز پس از زلزله خود را به سرپل ذهاب رسانده تا برای بچه هایی که همه چیز خود را از دست داده اند قصه بخواند و نمایش اجرا کند. شاید بتواند اندکی از بار سنگین اندوه آنان بکاهد.

 

-) فضا در مناطق زلزله زده به چه شکل است؟

شبی که زلزله شد خودم را به منطقه رساندم اینجا همه چیزویران شده است خانه ها و آدم ها . اینجا پر از غم و درد و عذاب است ولی من از همان روز اول فقط به یک چیز فکر کردم. اگر الان داغدار خانه ای هستند که خراب شده ، داغدار عزیزی هستند که از دست داده اند دیگر ما نباید خودمان هم کاری کنیم که کودکان وارد فضای افسردگی و ناراحتی شوند. این اتفاق یک تقدیر الهی بوده است که افتاده است بعد این ماجرا مهم این است که ما می خواهیم برای بازماندگان چه کار کنیم. از همان روزی که رسیدم بچه ها را به دور خودم جمع کردم کتاب خواندیم، قصه خواندیم، شعر گفتیم. عروسک آوردم و برایشان نمایش بازی کردیم. هر آنچه از دلقک بازی و شیطنت هایی که میتواند لبخند به لب بیاورد انجام دادم که در زمان کوتاهی که با من هستند بخندند.

-) کودکان از لحاظ روحی در چه وضعیتی هستند؟

در این جامعه آواره با دو دسته کودک رو به رو هستیم. کسانی که عزیز از دست داده اند و آواره اند و یک دسته کسانی که زنده هستند و خانه هایشان ویران شده است و مجبورند در پارک ها و معابر چادر بزنند و زندگی کنند.

دسته ی اول که عزادار هستند ما سعی میکنیم با رعایت شرایط شان، حس و حالشان و مسائلی که وجود دارد تسلی خاطر آن کودکان باشیم که الان تنها چیزی که مشاهده میکنند شیون ها و داغ هایی است که وجود دارد.

دسته دوم کودکانی هستند که از صبح تا غروب در چادرها نشسته اند و محبوط در و دیوارهای خراب شده را نگاه می کنند. اگر به داد این کودکان نرسیم  هرچه زودتر افسرده میشوند. بی نهایت کودکان دچار ترس و وحشت شده اند و از چادرهایشان خارج نمیشوند. انگار این ترس در وجودشان نهادینه شده که هر لحظه ممکن است زلزله ای دیگر و آوار دیگر اتفاق بیفتد.

-) فضای فرهنگی و هنری، خیرین فرهنگی  چه کمکی میتوانند بکنند؟

بچه های اینجا فقط روحیه لازم دارند. کسی مثل من که در زمینه هنر کار میکنم وقتی به اینجا می آیم قصه برای کودکان میگویم. قصه ای که می گویم فقط برای این است که کودکان را بخندام و جایزه ای به آنها بدهم. قصه های خودم را طوری شروع میکنم که کلی در آنها سوال است و از بچه ها سوال میپرسم. بچه ها جواب میدهند و من به جواب آنها جایزه میدهم جواب غلط است ولی بچه ها که نمیدانند جواب غلط داده اند جایزه را میدهم فقط برای اینکه ذوق کنند و برای مدت کوتاه فضای ترس و وحشت را فراموش کنند. در این دقایق فراموش میکنند چند روز است که درد و وحشت و آوارگی داشته اند. بازی بشین پاشو، کتاب، هر آنچه بتواند حواسشان را پرت کند انجام دادم و خداروشکر موفق بودیم و الان هم همکاران خودم در سراسر ایران به من زنگ میزنند که اگر شرایطی هست ماهم بیاییم. متاسفانه مقداری از نظر مسائل اسکان مشکل وجود دارد و شرایط برای ماهم که اهل اینجا هستیم دشوار است وای به حال کسانی که بخواهند از راه دور بیایند. به تمامی اهل فرهنگ و هنر پیشنهاد میکنم که از هفته های آتی که وضعیت مناسب تر شد به فکر مسائل روحی این کودکان باشند. بی شک نیاز به مسائل فرهنگی و هنری وجود دارد و این کودکان بیشتر از غذا، آب و هرچیز دیگر به روحیه نیاز دارند.

-) چه قصه هایی برای بچه ها  میگویید؟

می دانم که می توان تئاتر درمانی کرد؛ می دانم که می توان با قصه بچه ها را آرام کرد اما من به هیچ چیز  فکر نمی کنم جز خنداندن کودکان. شما هیچ تصوری از شرایط مردم در قصر شیرین و ثلاث باباجانی و ازگله ندارید. تاکنون سه کودک در سرپل ذهاب از سرما جان داده اند؛ مردم، زیر خروارها خاک به دنبال عزیزان خود هستند و من در چنین اوضاع و احوالی که مرگ و نومیدی از در و دیوار می بارد، می خواهم بچه ها را بخندانم و برای چند دقیقه هم که شده از فضای ترسناکی که در آن به سر می برند جدا کنم. باور کنید، این کار، دشوارترین کار ممکن است.»

-) عزاداری کردها به شکلی است که غم و اندوه را چند برابر میکند این فضا چه تاثیری بر روحیات کودکان دارد؟

دقیقا به درست ترین نقطه ممکن اشاره کردید. به من انتقاد میکردند که الان وقت مناسبی برای این کار نیست. میگفتم: که ما کردها عزاداری هایمان بی نهایت وحشتناک است. من خودم که یک مرد بزرگی شده ام وقتی این صحنه ها را میبینم شوکه میشوم. دختر دانشجویی که در شهر دیگری دانشجو بود با خبر شده بود که پدرش زیر آوار مانده است وقتی رسید موهایش را کند و به دور مچ هایش بست. صورت خودشان را خراش میدهند و خون می آید. این تصاویر برای بچه ای که نمیداند چه اتفاقی افتاده است زجر آور است. بچه چه میداند که زلزله چیست؟ بچه چه میفهمد آوارگی چیست؟ تازه با این پدیده مواجه شده است و هنوز نمیداند که چه اتفاقی افتاده است. دیروز برای بچه ها که کلاس نقاشی گذاشته بودم همه هلی کوپتر های هلال احمر را میکشیند چیزی که تا حالا ندیده بودند. بچه ای که نمیداند زلزله چیست چگونه میخواهد با این صحنه مواجه شود. خواهری که تا دیروز با او میگفت و میخندید الان هیچ مویی روی سرش نمانده است. این بچه چه گناهی دارد باید امثال من به داد این بچه برسند. روحیه شان را دریابیم و نگذاریم افسرده بشوند. خیلی از دوستان میگفتند وضعیت که بهتر شد بیاییم باید قبول کنیم آن زمان دیر است و دیگر این کودکان افسرده شده اند باید هرچه زودتر آنها را دریابیم.

-) در حال حاضر چگونه میتوانیم در این حیطه به کودکان کمک کرد؟

دوستان من از روز اول این حادثه نزدیک به ۵ میلیون به حساب من ریخته اند و من برای بچه ها شال، کلاه، میخرم و حتی برخی خریدهای من مای بی بی بوده است در حیطه کار فرهنگی که انجام میدهم جایزه هایی به بچه ها میدهم که بیشتر آنها را لازم دارند. فعلا کمک های نقدی مناسب تر هستند که به شماره کارت  ۶۰۳۷۹۹۷۲۶۹۷۴۷۰۲۹ به نام وحید خسروی ارسال میکنند و عکس فاکتور خرید و عکس اقلامی که خریداری میشود را برایتان ارسال میکنم.

تنظیم کننده: مهسا کریمی

 


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY