بخشی از یادداشت محمد رضا اصلانی در شماره ۹۲ مجله آزما
بازديد : iconدسته: دسته‌بندی نشده

بخشی از یادداشت محمد رضا اصلانی در مورد سینمای رهنما در شماره ۹۲ مجله آزما، آبان و آذر ۱۳۹۱

اين‌كه چرا رهنما!؟

انتخاب يا خوانش رهنما، فقط به اين نيست كه فيلمساز پيشرويي است و در ايران به او ستم شده. و هم اين‌كه او دو فيلم بيشتر نتوانسته بسازد و آخري را هم در ناخوش احوالي ساخته؛ مثل ژان ويگو، در همان سن و سال‌ها، بيش از چهل و چند سال دوام نتوانسته آورد؛ ]و اين‌ها[ خود كافي است به ستم ديده‌گي نه او فقط. اما مسئله اين نيست. او اگر چه، بيش از همه، نگاه به ادبيات و اسطوره و وارد كردن ادبيات كهن به حيطه‌ي دراماي مدرن را مطرح كرده، اما بيش از اين است مسئله. آن چه رهنما را برايم مهم مي‌كند، از همان زمان‌ها كه با هم بحث‌هاي لاينقطع داشتيم، اين است كه:

«او در واقع مي‌توانم گفت، نخستين كسي است در ايران كه به نقد تاريخ در هنر مدرن پرداخته. يعني هنر مدرن را به مثابه نقد طرح كرده. در اقع ذات هنر مدرن را تجربه كرده در ايران. هم زمان او، ژان ماري اشتراپ و هم زمان او، شايد كمي‌ ديرتر حتي، گدار به اين رسيد. و هم زمان با او در آمريكاي لاتين، با رويكردي اجتماعي – سياسي جهان سومي، گلوبر روشا. كه او هم هم‌زمان با رهنما جهان را واگذاشت و گروه‌اش به تقريب پاشيد.»

رهنما،  نگرش نقادانه را نه به وجه مجردِ تاريخي در زمان خود واقعه، كه نقد را به معناي به روز آوردن تاريخ و نو كردن تاريخ، تجربه كرد و به ما آموخت. و اين‌كه چه‌طور مي‌شود به جاي داستان‌پردازي دراماتيك، سخن‌پردازي دراماتيك داشت. از اين است كه شايد هم دوره‌هايش كه با نئورئاليسم ايتاليايي از يك سو و داستان‌پردازي آمريكايي يا تاريخي‌سازي بن‌هوري، خو داشتند، ‌گمان كردند دكه سينماي رهنما، سينما نيست. اما شعرش را چه؟ و حتي اين جمله كه: دريغ از يك پلان زيبا!

این مطلب را در شماره ۹۲ آزما بخوانید.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY