محمد قاسمزاده با بیان اینکه الان زمانش نیست به کرونا بپردازیم، میگوید: باید ابعاد مختلف این بحران مشخص شود و با تأمل به سمت آن رفت وگرنه نتیجهاش میشود یک کتاب بازاری.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباره مواجهه ادبیات با بحرانهایی از جمله جنگ، بلایای طبیعی و بیماریهای همهگیر از جمله کرونا اظهار کرد: ادبیات در مواجهه با بحران به وجود میآید. شهر یا کشوری را تصور کنید که هیچگونه بحران و معضلی نداشته باشد، ادبیات در آنجا به چه صورتی خواهد بود؟ اصولاً چنین کشور و شهری وجود ندارد و آدم نمیتواند تصور کند ادبیات در آنجا به چه صورتی است. اگر آثار برجسته و شاهکارهای ادبیات جهان را در نظر بگیرید، جنگ از بحرانهایی است که بیش از سایر بحرانها در طول تاریخ، خود را نشان داده است. کمتر نسلی را در جهان میتوانید سراغ بگیرید که تجربه جنگ نداشته باشد. ممکن است تجربه بیماریها یا طوفانها را نداشته باشند اما تجربه جنگ را دارند بخصوص در منطقهای که ما در آن زندگی میکنیم.
او در ادامه گفت: برخی از شاهکارهای ادبیات جهان موضوعشان جنگ و برخورد با این بحران است؛ نمونه برجسته آن «جنگ و صلح» تولستوی، «صومعه پارم» استاندال، «وداع با اسلحه» همینگوی و «سرنوشت بشر» آندره مالرو است. بیشمار کتابهای دیگری هستند که در مواجهه با جنگ به وجود آمدهاند.
قاسمزاده با بیان اینکه بحرانها همیشه دستمایه نویسندگان هستند، تصریح کرد: گاه این بحرانها جنگ است، گاه بیماری همهگیر است و گاه معضلات روحی یک فرد است که از نوع زندگی به وجود آمده است، نمونهاش «در جستوجوی زمان از دسترفته» مارسل پروست است. زندگی بحرانها را گاه عمومی میکند و گاه شخصی. قاعدتا بحرانها را نویسندگان بزرگ به صورتی مطرح میکنند که خواننده زوایای پنهان زندگی را در اینها ببیند، چیزهایی که در نگاه اول برای عده زیادی از مردم قابل درک نیستند.
او افزود: معروفترین کتابی که خوانندگان ایرانی درباره بیماریهای همهگیر سراغ دارند، «طاعون» آلبر کامو است؛ زمانی که این کتاب را به دقت بخوانید، گره افراد با این ماجرا را متوجه میشوید. کشیشی که تصور میکند مردم گناه کردهاند و حالا تاوان گناه خود را باید بدهند، دکتر او را دعوت میکند در جریان مبارزه با طاعون دخیل باشد و زمانی که مرگ کودکی را در اثر طاعون میبیند، تمام اعتقادات گذشتهاش از بین میرود. کودک ۱۰ ساله چه گناهی کرده که تاوانش طاعون است؟ کوشنده مبارزه با طاعون را میبینیم که میتوانست از شهر برود و در جایی امن زندگی کند اما نمیرود و میماند، متوجه میشویم دکتر در پلهای بالاتر از کشیش قرار دارد اما به پای آن کوشنده نمیرسد، کوشندهای که با حرفهایش طاعون را گستردهتر از یک بیماری میبیند و به این صورت تمام مشکلاتی را که بشر بهوجود آورده، نوعی طاعون میداند.
نویسنده «چیدن باد» و «مردی که خواب میفروخت» خاطرنشان کرد: بیماریهای همهگیر از جمله کرونا مشکلات کوچکی نیستند بلکه مشکلات بزرگی هستند، مشکلاتی نیستند که یک منطقه یا شهر یا کشور گرفتارش باشد، الان بشریت درگیر این قضیه است. من فکر میکنم در آینده کسانی به این قضایا خواهند پرداخت، الان زمانش نیست زیرا باید زمانی بر این قضایا بگذرد و ابعاد پشت پرده آن افشا شود؛ آیا واقعا ویروس کرونا ویروسی است که از خوردن نوعی حیوان به وجود آمده یا از آزمایشگاه به بیرون رخنه کرده است؟ هیچکدام ما نمیدانیم. باید ابعادش مشخص شود، آمارها و گرفتاریها مشخص شوند و با تأمل بسیار به این سمت رفت وگرنه میشود یک کتاب بازاری راجع به آن نوشت که مدت کوتاهی هم سر زبانها بیفتد یا نیفتد، اما زمانی که با تأمل بسیار به سمتش برویم، متوجه میشویم که چه ابعاد گستردهای دارد.
او در ادامه متذکر شد: زمانی که تولستوی «جنگ و صلح» را که درباره حمله ناپلئون به روسیه بود، مینوشت، ۳۰ سال از این واقعه گذشته بود. این حمله در سال ۱۸۱۲ اتفاق میافتد و تولستوی نزدیک ۳۰ سال بعد کتاب را مینویسد، زمانی که خیلی از قضایای پشتپرده آن حمله روشن شده است و تولستوی تأملات فراوانی بر آن دارد و شروع به جستوجو درباره چیزهایی که در جنگ اتفاق افتاده، میکند. جنگ زمانی اتفاق افتاده که تولستوی به دنیا نیامده است. پس لزوما نباید من نوعی که کرونا را درک کردهام یا در این بحرانی دارم زندگی میکنم، درباره آن بنویسم. مهم نسلهای آینده هستند که این کار را انجام دهند همانطور که ما الان داریم راجعبه انقلاب مشروطه مینویسیم. انقلاب مشروطه را من ندیدهام، پدران ما هم ندیدهاند، پدر من زمانی که مشروطه پیروز شد به دنیا آمده است.
محمد قاسمزاده در پایان تاکید کرد: کرونا بحران بزرگی است و در آینده ذهن نویسندگان را به خود اختصاص خواهد داد؛ نویسندگان به این سمت خواهند رفت که درباره آن بنویسند. بحرانهای کوچک ذهن نویسندگان را به سمت خود میبرد، چه رسد به بحرانی که چند میلیون کشته دارد و امور زندگی مردم را در دنیا مختل کرده است.