غلامرضا تختی، آفتابی در شب دروغ های بزرگ
بازديد : iconدسته: یادداشت ها

غلامرضا تختی

غلامرضا تختی، بعد از مدتها مرا به سینما کشید فیلمی ساده خوش ساخت و تقریبا یگانه در نوع خودش هر چند که ضعف هایی هم  داشت . اما قابل اغماض هر چه بود کلیت فیلم همانی بود که کارگردان می خواست فیلمی که هدفش پاسخ به یک پرسش بود، پرسشی که چند دهه ذهن هایی را به خود مشغول کرده بود. تختی را ساواک کشت یا خودکشی کرد…..

ادامه مطلب را بخوانید

خبر ناگهانی بود، غلامرضا تختی در هتل آتلانتیک تهران خودکشی کرده است. خبری که بلافاصله با موجی از پرسش روبرو شد. چرا؟ چرا جهان پهلوان تختی، مرد قدرتمند تشک های جهان کشتی و چهره محبوب مردم اعماق باید خودکشی کند و در پاسخ به این پرسشی بود که یکی از اجله به اصطلاح روشنفکران دروغ بزرگ را گفت هر چند به تلویح، تختی را ساواک کشت! آن سالها روزگار دروغ های بزرگ بود. همچنانکه بعد از آن هم. و مردم به شنیدن دروغ های بزرگ و باور آن ها عادت داشتند. و با آن دروغ ها زندگی می کردند. حتی آرمان ها دروغ بود. آرمان هایی که ساخته پرداخته کسانی بود که بعضی خود دروغ بزرگ بودند دروغ هایی که مردم باورشان کرده بودند و یکی از این دروغ ها، داستانی بود که جلال آل احمد ساخت. تختی را ساواک کشته است. چنین دروغی بیش از هر چیز می توانست پیراهن عثمانی بود که گوینده اش آن را سر چوب کرد تا خودی دیگر نشان دهد و فیلم غلامرضا تختی پس از دهه ها می خواست حقیقت را بگوید حقیقتی که خانواده تختی، همسرش، و همه نزدیکانش می­دانستند اما جریان دروغ های بزرگ نمی­خواست بداند هر چه میدانست.

در آغاز این فیلم خوش ساخت و ساده و روان کارگردان با خواندن وصیت نامه تختی این واقعیت را که تختی خودکشی کرد محرز می کند و با برگشت به گذشته، زندگی تختی را می کاود از زمان کودکی تا روزگار جهان پهلوانی اش که محبوب مردم بود. محبوب ترین چهره مردمی و این جایگاهی بود که برخی از دروغ های بزرگ به نام روشنفکر و بیشتر از آن حاکمیتی که محبوبیت تختی نگرانش کرده بود و آزارش می داد آن را بر نمی تافتند.

کارگردان فیلم بنابر آن چه خود در آغاز فیلم می گوید با استفاده از اسناد معتبری مثل وصیت نامه، گفته های دوستان و نزدیکان جهان پهلوان و شواهد دیگر و نیز ذهن و اندیشه خود نوری می­تاباند بر زندگی تختی از دوران سخت کودکی تا روزگار جهان پهلوان بودنش و با این کار واقعیت های پس پرده نیمه تاریک زندگی غلامرضا تختی را روشن می کند.

واقعیت هایی که هر کدام صخره ای بودند از درد و با هم کوهی شدند که مرد قدرتمند کشی ایران سنگینی مرگبارش را بر روح و روان خود تاب نیاورد و به زانو افتاد و خودکشی کرد. فیلم غلامرضا تختی آن واقعیتی را گفت که فرزند جهان پهلوان پیش از آن بارها گفته بود و در گفته هایش حقیقتی تلخ پنهان بود. این که برخی از دروغ های بزرگ آن روزگار سعی کردند از مرگ تختی حماسه ای بسازند برای بزرگ تر کردن خود. اما تختی چنان بزرگ بود که خرده معاملاتی از این دست را حقیر می کرد. او حقیقتی بود فراتر از همه­ ی آن دروغ های بزرگ که می خواستند محبوبیت او را هم مصادره کنند.

یادداشتی از هوشنگ اعلم سردبیر مجله آزما


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY