ماهنامه ادبیات داستانی: متن کامل صد و بیست و یکمین شماره ماهنامه آزما
بازديد : iconدسته: آرشیو

متن کامل صد و بیست و یکمین شماره ماهنامه آزما، ماهنامه ادبیات داستانی را در این مطلب دریافت کنید.

در این مطلب می‌توانید متن کامل ماهنامه ادبیات داستانی آزما را دریافت کنید.

متن کامل صد و بیست و یکمین شماره ماهنامه آزما را از اینجا ۱۲۱  دانلود کنید. شماره ۱۲۱ ماهنامه ادبیات داستانی آزما با پرونده های اختصاصی درباره ادبیات، هنرهای تجسمی و تئاتر قابل دسترسی برای عموم است.

 

چه مطالبی در ماهنامه ادبیات داستانی می‌خوانیم؟

در شماره ۱۲۱ از ماهنامه ادبیات داستانی آزما مطالب زیر را مشاهده می‌کنید:

  • توسعه‌ي اقتصادي کافه محور
  • جهان زير چکمه‌ي کوتوله‌ها
  • عليرضا رئيسيان کارگردان سينما
  • سلفیست‌های ذهنی و توهم دیگر بودن
  • واگويه‌هاي گه‌گاهي و يادداشت‌هاي پراکنده يک کتاب‌دوست 
  • باید صبوری پیشه کرد
  • از کوچی نابهنگام، تا بُعد هنری یک فاجعه
  • عبور از خط قرمز تعهد و اخلاق

 

در گفتگویی که در این ماهنامه ادبیات داستانی منتشر شده است میخوانیم:

سفر، عبور از  محدوده‌ی خویشتن تا شناخت جهان

گفت‌وگو با  پروفسور غلامرضا اعواني

 

پروفسور غلامرضا اعواني، در سال ۱۳۲۱ در سمنان به دنيا آمد. او طي تحصيل از محضر استادان برجسته‌اي هم چون يحيي مهدوي، سيدحسين نصر، فريد و ايزوتسو بهره برده است. وي در سال ۱۳۴۹ در دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس فلسفه مشغول شد و از سال ۱۳۶۳ رياست انجمن حکمت و فلسفه را بر‌عهده گرفت و در سال ۱۳۷۲ استاد ممتاز دانشگاه شهيد بهشتي شد، همچنين در سال۱۳۸۰ در همايش نخست چهره‌هاي ماندگار در عرصه‌ي فرهنگ و علم برگزيده شد. دکتر غلامرضا اعواني تسلط به زبان‌هاي انگليسي، عربي، فرانسوي و همچنين با زبان‌هاي يوناني، لاتين قديم، آلماني آشنايي دارد. پروفسور غلامرضا اعواني، را اهل فلسفه خوب مي‌شناسند. اين مرد عالم فلسفه که تخصص ويژه‌اش در فلسفه‌ي افلاطون و فلسفه‌ي اسلامي است. او دانش‌آموخته دانشگاه آمريکايي بيروت و دانشگاه تهران است، استاد بسياري  از  بزرگان فلسفه‌ي معاصر بوده است. با نزديک شدن به ايام نوروز و سفرهاي اين ايام، با دکتر اعواني درباره‌ي سفر و تاثير آن بر روح انسان صحبت کرديم.

 

پاسخ پروفسور غلامرضا اعواني به ماهنامه ادبیات داستانی آزما

ما هم در متون ديني و هم در متون ادبي و عرفاني‌مان بحث سفر و هجرت و سفر آفاقي وانفسي را داريم. و اين‌که هر انساني بعد از هر سفر چيزي در وجودش و ديدگاهش تغيير مي‌کند و او ديگر آن آدم قبلي نيست نگاه و تفسير شما از تغييري که سفر در ذات و نگاه آدمي به وجود مي‌آورد چيست؟

به نام خدا. خود سفر به نظر من از حيث معنا بسيار اهميتي دارد. در لغت يکي از معاني سفر” باز شدن افق” است. و اين يعني وقتي شما از شهري به شهر ديگر سفر مي‌کنيد درواقع از محدوده‌ي آن شهر خارج مي‌شويد و افق ديگري در برابر ديدگان شما گسترده مي‌شود، يک افق نامحدود و به نظر من اين معني بسيار در بحث سفر و معنويت موجود در سفر مهم است. اين که انسان از محدوديت‌هايي که در يک مکان به آن گرفتار است رو به ديدگاه و زندگي جديدتري چشم باز کند. مي‌دانيد که انسان ذاتاً يک موجود نامتناهي است. و وقتي که مدتي در يک محل خاص و در کنار افراد خاصي مي‌ماند وجود او مقيد مي‌شود. بنابراين يک معناي سفر اين است که انسان را از اين مقيد بودن آزاد مي‌کند. و اين به ذات نامتناهي انسان نزديک‌تر است. اگر ما تعريف نامتناهي از انسان را که در قرآن آمده است بپذيريم که خداوند در موردش مي‌گويد:” عَلَمَّ الآدم الاسماء. پس انسان به طور بالقوه مظهر حق و اسم‌الله است.” ولي وقتي به اين دنيا مي‌آيد به انواع حدود و قيود گرفتار مي‌شود. در يک جا زندگي مي‌کند با عده‌‌ي مشخصي معاشرت مي‌کند و … و اين‌ها او را محدود مي‌کند و دور شدن از قيود راهي است براي رسيدن به کمال و معناي دوم سفر اين است که انسان را از حدودي که سبب ايجاد محدوديت و موجب نوعي افسردگي در روان انسان مي‌شود دور مي‌کند و يک نوع بهجت و سروري به انسان دست مي‌دهد که ذاتي روح انسان است.

 

سفر در قديم و سفرهاي امروزه چه فرقي دارند؟

سفري که در سفرنامه‌هاي ما هست و يا در قرآن بر آن تأييد شده با آن‌چه که امروز به عنوان محور توريسم مي‌شناسيم، کمي تفاوت دارد. و اين تفاوت در آن‌جاست که توريسم امروز به نوعي سفرهاي ارضي و زميني است البته ديدن مکان‌هاي مختلف و دانستن تاريخ ساير ملت‌ها و کشورها خيلي خوب است اما به هر حال امروزه بيشتر جنبه‌ي ارضي سفر مورد نظر است به نسبت گذشته که کمال معنوي انسان مورد نظر بوده. يعني علاوه بر آشنا شدن با مظاهر فرهنگ و زندگي مردم شهرها، آشنا شدن با عرفا و بزرگان هر شهر مد نظر بوده. در کتابي مي‌خواندم – احتمالاً انسانيت فقط از رهبانيت حاصل نمي‌شود اين است که انسان مي‌تواند سفر کند و در سفر انسان‌هاي کامل‌تر از خودش را ببيند، انسان‌هايي که مي‌توانند بالقوه ولي کامل باشند. انسان‌هايي که محضرشان را از خلوت‌نشيني نمي‌توان به دست آورد. يعني مصاحبت با کسان و با اولياء و علما و حکما و انسان‌هاي کامل موجب کمال انسان مي‌شود. و در سفرهاي گذشته درک محضر اين بزرگان از اهداف اصلي سفرها بوده علاوه بر ميل به ديدن و آشنا شدن با کشورهاي مختلف و تجارت و … اما امروزه خيلي کم پيش مي‌آيد که توريست‌ها بتوانند بزرگان يک کشور را ببينند و البته اصلاً قصدشان از يک سفر ديدن آن فرد باشد.

 

و اين هدف منجر به نوشته شدن سفرنامه‌هاي مهمي هم در ادب و عرفان شده؟

بله شما مثلاً بستان السياحه، زين العابدين شيرواني که يکي دو قرن پيش نوشته شده را در نظر بگيريد. در هر شهري که مي‌رسد بزرگان آن شهر را معرفي مي‌کند يا ناصرخسرو هم همين‌طور.

اصلاً يکي از دلايل سفر افراد درک محضر اين بزرگان بوده.

بله زين‌العابدين شيرواني هر جا رسيده بزرگ آن شهر از نظر علم و اخلاق را معرفي کرده، سؤال‌هايي که از او کرده و پاسخ‌هايي که گرفته را مطرح کرده و نه تنها آدم‌هاي معاصر خودش بلکه بزرگان در گذشته و قديمي آن شهر را معرفي کرده است. او واقعاً علم داشته و خواندن اين سفرنامه لذتي به خواننده مي‌دهد مضاعف. چون او فقط نرفته جاهايي را در هر شهر ببيند و برگردد.

خود سفرنامه‌نويسي هم سنتي است که بسياري از اين معارف را در خود دارد.

ادامه این گفتگو را در فایل کامل ماهنامه ادبیات داستانی آزما بخوانید.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY