گلکار: منتقل نشدن زبان و ساده‌سازی اثر از مهمترین مشکلات ترجمه است
بازديد : iconدسته: ادبیات

آبتین گلکار، برنده جایزه ابوالحسن نجفی و مدرس زبان روسی معتقد است اکنون مهمترین مشکل در ترجمه به زبان فارسی، انتقال ندادن زبان کتاب و ساده‌سازی اثر است که از تسلط نداشتن مترجمان به زبان مادری، خبر می‌دهد.

به گزارش شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، روز جهانی ترجمه در تقویم بین المللی آخرین روز ماه سپتامبر میلادی است که در تقویم ما ایرانی‌ها مصادف با ۸ یا  ۹ مهر می‌شود. روزی که برای یادآوری اهمیت جایگاه ترجمه و نقش بسیار موثر مترجمان در انتقال فرهنگ‌ها نام گذاری شده است. آبتین گلکار، استاد زبان روسی دانشگاه تربیت مدرس که یکی از پرکارترین مترجمان امروز به حساب می آید به بهانه روز ترجمه، در باره مشکلات ترجمه و اهمیت تغییرات در رویکردهای فردی و مدیریتی در زمینه ترجمه آثار ادبی با خبرنگار ایرنا، گفت و گو کرد.

این مترجم که جوایز بین المللی و ملی بسیاری از جمله جایزه کتاب سال و جایزه ابوالحسن نجفی را برای آثارش دریافت کرده است، مهم ترین مشکل ترجمه های امروز را زبان فارسی مترجمان می داند. 

بزرگترین ضعفی که در حوزه ترجمه به فارسی  داریم در چه می بینید؟

در وضعیت امروز، بزرگترین مشکل در زبان ترجمه است، نمونه های خوب زیاد است اما بسیاری از آثاری که می خوانیم، زبان اثر را به درستی منتقل نکرده اند. این مساله هم دو حالت دارد، گاهی ممکن است اثر بسیار تحت اللفظی ترجمه شده باشد و موقع خواندن احساس نمی کنید که متن فارسی است، این امر ناشی از عدم تسلط مترجمان به زبان مادری است. احتمالا زبان بیگانه را خوانده اند و خوب هم متوجه شده اند اما در برگرداندن آن به متن روان فارسی مشکل دارند.

 مشکل دیگر هم که در چند سال اخیر نمونه های آن را می بینم، در بسیاری موارد برای روان کردن ترجمه و فرار از آن مشکلات آن، متن را ساده می کنند. متنی را می خوانید که شاید روان هم هست، همه چیز هم در جای خود قرار گرفته اما آن متن هیچ تشخص ادبی و ادبیتی ندارد و تفاوتی با متن روزنامه و مطبوعات حس نمی شود. این تعبیر را خیلی از منتقدان ادبی به کار می برند، ادبیت متن، بخش مهمی از اثر است و این ویژگی است که اثر را از خاطره نویسی یا انشا نویسی دور می کند. این مساله متاسفانه در حال از بین رفتن است، به دلیل این که مترجم می خواهد متن را ساده کند و این کار منجر به بی هویتی متن می شود و از سبک ادبی نویسنده چیزی باقی نمی ماند.

چگونه از بروز این مشکلات جلوگیری کنیم؟

در گام اول وظیفه مترجم است که میزان مطالعه خود را بالا ببرد به این ترتیب خود به خود از این مشکلات پیشگیری می کند. مترجمی که نمونه های خوب ترجمه به فارسی را خوانده باشد، دچار این مشکل نخواهد شد، در کنار آن نقدهایی هم باید آموزش داده شود که بسیار تاثیرگذار خواهد بود.

آیا نیازی به مدیریت و ساماندهی مترجمان از سوی مدیران فرهنگی وجود دارد؟

نیازی به نظارت دولتی در این حوزه وجود ندارد، در وهله اول خود ناشرها هستند که باید این کار را انجام بدهند، به نظرم موثرترین جایی که می تواند در بهبود کیفیت ترجمه موثر باشد، ناشران هستند. ما ناشرانی داریم که اثر بد چاپ نمی کنند و زحمتی که برای ویرایش اثر خود می کشند گاهی از زحمت خود ترجمه بیشتر است. یعنی برای بخش آماده سازی کتاب اهمیت زیادی قائل هستند. این کار ناشران، دوره های آموزشی برای مترجمان تازه کار محسوب می شود، به جز آن فیلتر دیگری که می تواند موثر باشد، خود خواننده ها هستند که وقتی از اثری استقبال کنند، مشخص می شود که ترجمه آن خوب است، معمولا مخاطب از ترجمه بد استقبال نمی کنند، البته کتاب هایی هستند که با ترفندهای تبلیغاتی فروش دارند اما بعد از مدتی از چرخه بازار کتاب حذف خواهند شد.

در نهایت بهترین قاضی ترجمه ها مخاطبان هستند چون مترجمی که چند اثر ترجمه می کند و از کار او استقبال نمی شود، خود به خود از صحنه مترجمان مطرح، حذف خواهد شد، به همین دلیل نیازی به نظارت نیست اما برای بهبود وضعیت باید کارهایی کرد.

شما بر چه اساسی آثاری را برای ترجمه انتخاب می کنید؟

برای من همیشه دو مساله وجود دارد که در عین دوگانگی، یکسان است، کتابی که خودم آن خوانده ام و به قدری از آن خوشم آمده که این احساس را داشتم که کاش همه این کتاب را خوانده بودند، وقتی کتابی این احساس را به من بدهد، به سراغ ترجمه آن می روم. عامل دوم هم این است که ماجرایی که در کتاب مطرح می شود، برای ایرانی ها ملموس و دغدغه امروزشان باشد و عموما اگر کتابی این ویژگی را داشته باشد، به نظرم می رسد که دیگران باید آن را بخوانند و در نهایت هر دو دلیل یکی می شود.

آیا در انتخاب آثار، تازگی انتشار آن در تصمیم شما برای ترجمه اثری دارد؟

نه تاثیری ندارد، من کتاب های کلاسیک را هم ترجمه کرده ام، آخرین کتابی که ترجمه کرده ام یک نمایشنامه به نام سیزدهمین رییس است که در خود روسیه هم خیلی شناخته شده نیست و حتی نویسنده آن را هم بسیاری نمی شناسند. این کتاب در تئاتر مشهور بود و بعد از آن توجهی دریافت نکرد اما متن آن برای مخاطب ایرانی مهم است و به نظر من خوب است که این کتاب را بخوانند. برای من نه زمان انتشار کتاب اهمیت دارد و نه شهرت نویسنده، محتوا و مفاهیم کتاب از همه چیز مهمتر است.

کتاب های مورد نظر خود را چگونه تهیه می کنید؟

درباره زبان روسی، تهیه کتاب ها مشکل بزرگی نیست چون در اینترنت پیدا می شوند و هنوز کشور روسیه قوانین کپی رایت را رعایت نمی کند، گاهی هم که مشکلی پیدا می شود از طریق دوستانی که در کشورهای روس زبان دارم، کتاب را تهیه می کنم اما خوشبختانه اکنون ناشرانی هستند که کتاب ها را با کپی رایت می گیرند و با نویسنده و ناشر اصلی در ارتباط هستند و گاهی آن ها پیش از انتشار، کتاب را برای ما می فرستند. مثلا در زمان ترجمه یکی از جدیدترین آثارم، بازگشت به پنج رود، من در جریان ترجمه با نویسنده کتاب، آندری ولووس در ارتباط بودم و سوالاتم را از او می پرسیدم، این خود اتفاق خوبی است که امیدوارم نمونه های آن زیاد شود.

در کار شما، پیش آمده نویسندگانی را که مشهور نبوده اند را هم معرفی کرده اید، معرفی نویسندگان جدید را سبک کار خود می دانید؟

نمی توانم این گونه بگویم اما همان طور که گفتم، به نظر من کتاب بسیار مهم تر از نویسنده است، بسیاری از نویسندگانی که برای اولین بار از آن ها کاری را ترجمه کرده ام، ممکن است نویسنده برجسته ای نبوده باشند و تنها همان کتاب، مهم ترین اثرشان بوده است. مثلا همین کتاب سیزدهمین رییس، نویسنده آن آبدولین، تنها همین یک نمایشنامه را دارد که مهم شده است و اثر برجسته دیگری شاید نداشته باشد، اما گاهی نویسنده هایی مشهور بوده اند اما در ایران مطرح نشده اند، مثلا ولادیمیر واینوویچ را روس ها یکی از نویسندگان مهم معاصر خود می دانند که من چند اثر هم از او ترجمه کرده ام و در ایران شناخته شده نبود.

به عنوان یک مترجم، عضویت در کنوانسیون برن و پذیرش قانون کپی رایت، تاثیری در کار شما دارد؟ آیا زمان درستی برای پیوستن به این قرارداد است؟

حتما باید به کنوانسیون برن بپیوندیم و برای این کار دیر هم شده، مهمترین دلیل این کار هم رعایت اخلاق است. کاری که ما می کنیم، غیر اخلاقی است. در نمایشگاه های کتاب و ادبیات در خارج از کشور، اگر هر ایرانی، چه نویسنده و چه مترجم حضور داشته باشد و درباره روش های چاپ کتاب در اینجا صحبت کند، به او به چشم دزد و سارق نگاه می کنند. من خودم این تجربه را داشته ام. چیزی که دغدغه اخلاقی ما نیست در همه کشورها حل شده است و کاری که ما می کنیم غیرعادی است. به جز این برای مترجمان مسئله دسترسی زودهنگام به آثار و مهمتر از آن ارتباط با نویسنده خیلی مهم است، نکته دیگری که به آن توجه نمی شود و پیوستن به کنوانسیون برن در آن تاثیر خواهد داشت، معرفی آثار ایرانی به جهان است. ما همیشه این سوال را مطرح می کنیم که چرا کتاب های ما جهانی نمی شوند و آثاری که به فارسی نوشته شده اند در دیگر کشورها، ترجمه نشده اند؟ دلیل اصلی آن نپیوستن به کنوانسیون برن و قانون کپی رایت است. ما می خواهیم در زمینی بازی کنیم که قواعد آن را قبول نداریم، مشخص است که ما را جدی نمی گیرند.

بسیاری از ترجمه هایی که از زبان دیگر انجام می شود، به ویژه زبان های نادری مثل زبان فارسی، در همین تعاملات کپی رایت بین دو ناشر از دو کشور صورت می گیرد، در این گفت و گوها شما بسیار این امکان را دارید که کتاب نویسنده کشور خود را به دیگران معرفی کنید. آثاری که امروز از فارسی به زبان های دیگر ترجمه می شود، آثاری هستند که دولت ایران از طریق رایزنی های فرهنگی و ناشران داخلی از آن حمایت می کند و در حقیقت هزینه انتشار آن با دولت است. کتابفروشان و ناشران می دانند که این آثار در معرفی ادبیات ملی ما به کشورهای دیگر، تاثیری نداشته اند. این کار باید در جریان طبیعی خود اتفاق بیفتد و آنها خودشان روی این کتاب سرمایه گذاری کنند و دغدغه عرضه و فروش آن را داشته باشند، چون انتخاب دولتی و حمایت مالی، ره به جایی نخواهد برد.

از خواندن آثار کدام مترجم لذت می برید و کار او را فوق العاده می دانید؟

این مترجمان بسیار هستند و خصوصا به نسل جوان مترجمان، خواندن آثار آنان را پیشنهاد می کنم چون خیلی از مشکلات تازه کارها را در حوزه زبانی حل می کنند، ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری، محمد قاضی، منوچهر بدیعی، رضا رضایی، عبدالله کوثری، احمد کسایی پور، سروش حبیبی اسامی نخستین هستند که اکنون به ذهن می آیند و سعی می کنم که همه کارهایشان را نه به خاطر کتاب، بلکه به دلیل نثر خوب فارسی این مترجمان، بخوانم.

در میان مترجمان جدید چطور، آثار جدید به چشم شما آمده‌اند؟

نمونه های دقیق نمی توانم بگویم اما آخرین ترجمه ای که به یاد دارم، کتابی ترز راکن از انتشارات فرهنگ معاصر را می خواندم که ترجمه محمد نجابتی بود و همان چند صفحه اول دریافتم که زبان فارسی آن سنجیده و فکر شده است و خوب می تواند، سبک امیل زولا را برساند. سبک زولا امروز شاید دیگر اهمیت نداشته باشد اما از نظر تاریخ ادبیات ارزش دارد اما زبان فارسی نجابتی من را متاثر کرد و خواندن متن فارسی بدون توجه به محتوا، خود لذت بخش بود. این نمونه کم شمار نیست.

برای روز ترجمه، پیشنهاد یا پیامی برای مخاطبان و مترجمان دارید؟

من به عنوان یک مترجم ادبی امیدوارم خواندن آثار ادبیات، چه ترجمه و چه غیرترجمه، از یک سرگرمی به کاری جدی تبدیل شود و خواندن رمان و داستان از قالب وقت پر کردن بیرون بیاید، بسیاری از مخاطبان کتاب، رمان و داستان را اصلا جدی نمی گیرند و می گویند اگر وقتی داشته باشند، کتاب های علمی می خوانند اما به نظر هیچ کتابی از ادبیات جدی  تر نیست، هر شخص در هر حوزه کاری و تخصص خود ممکن است هر کتابی را بخواند اما خواندن ادبیات، کار بسیار مهم و حتی واجب است. امیدوارم که این نگاه در کشور جا بیفتد که به ادبیات به چشم سرگرمی نگاه نشود.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY