این مرز پرگهر از دیروز تا امروز
بازديد : iconدسته: ادبیات,گزارش,یادداشت ها

این مرز پرگهر از دیروز تا امروز

 

این مرز پرگهر از دیروز تا امروز

پروانه کاوسی   شماره ۱۷۵

 

 

جلالالدين الحسن ملقب به «مويدالاسلام»، مدير مؤسسهي مطبوعاتي و ناشر روزنامهي حبلالمتين در کلکته در جواني دروس حوزوي خواند و يکي از شاگردان ميرزا محمدحسن شيرازي بود که با اجازهي ميرزاحسن به بندرعباس رفت و در آن جا با سيدجمال الدين اسدآبادي آشنا شد.

و بعد از سفر به عمان از آنجا به هند رفت و در آن جا به کار تجارت مشغول شد. مدتي بعد در پي مکاتباتي که بين او و سيد جمال و ميرزا ملکم خان انجام شد. قرار شد براي «ايجاد انقلاب فکري در ايرانيان» کاري انجام دهند و در نتيجهي اين پيمان، جمال الدين اسدآبادي روزنامهي عروة الوثقي را در پاريس چاپ و منتشر کرد. روزنامه قانون ميرزا ملکم در لندن منتشر شد و اولين شمارهي «حبلالمتين» در دهم جمادي الثاني، سه سال پيش از ترور ناصرالدين شاه در کلکته و در ۱۲ صفحه منتشر شد.

مويدالاسلام بعد از مدتي قطع نشريه را کوچکتر کرد و کلمهي «مقدس» را به نام حبلالمتين اضافه کرد. حبلالمتين درواقع ناشر افکار سيدجمالالدين اسدآبادي براي اتحاد مسلمانان بود. مويدالاسلام تا آخر زندگياش به انتشار حبل المتقين ادامه داد و در کنار انتشار اين روزنامه به زبان فارسي و زبان انگليسي و چند نشريهي ديگر، کتاب سرگذشت حاجي بابايي اصفهاني ترجمهي ميرزا حبيب را هم به چاپ رساند. فعاليتي که ۳۷ سال ادامه داشت و درواقع او اولين مؤسسهي مطبوعاتي ايراني را که ناشر کتاب و نشريات مختلف بود در خارج از ايران به وجود آورد.

روزنامهي حبلالمتين يکي از نخستين نشرياتي بود که مطالب آن با ادبياتي نزديک به ادبيات ژورناليستي امروز نوشته ميشد و درواقع مويدالاسلام از پيشتازان استفاده از نثر ساده و به  دور از نثر منشيانه دورهي قاجار است و خواندن و درک مطالب آن چه براي خوانندگان زمان انتشار روزنامه و چه براي خوانندگان امروز تقريباً راحت است.

انتقادهاي حبلالمتين از اوضاع داخلي ايران معمولا توسط خود مويدالاسلام نوشته ميشد و گاهي نيز از سوي برخي از خوانندگان روزنامه نوشته و به دفتر روزنامه ارسال ميشد. که اين نوشتهها در بخشي با عنوان «مکتوبات» چاپ ميشد اين مطالب عموما انتقادي و شکايت از اوضاع ايران بود که در قالبهاي مختلف مثل مقاله يا گفتگو يا روايت تنظيم ميشد.

يکي از مکتوبات حبلالمتين که در شمارهي چهارم سال ششم انتشار آن آمده متن يک گفتگوي خيالي بين يک سياستمدار هندي و يک ايراني است. فرد ايراني از سياستمدار هندي ميپرسد:

حکام هند روح حکومت که همان «مداخل» است ندارند؟

و سياستمدار هندي جواب ميدهد: خير «مداخل» حکام هند همان مواجبي است که از دولت به جهت آنها مقرر است. اين وجه مخصوصا وارد خزينهي دولت ميشود… و در ادامهي گفتگو طرف ايراني ميگويد:

اين چه حکومتي است که حکام اختيار ندارند در هيچ امري زيادتي کنند؟ به خيال من اگر حکام ايران در هند بيايند هرگز حکومت قبول نخواهند کرد. لذت حکومت در مطلق بودن است که بزند. ببندد، بکشد. بگيرد. ببخشد. خرج کند. فاش «فحش» بدهد. هرچه ميکند مطلقالعنان باشد.

هندي: اين صفات که شما ذکر ميکنيد از خصايص شخص سلطنت است. در هر شهر که يک سلطان نميتواند باشد. مثل مشهور است که دو پادشاه در يک اقليم نگنجد.

ايراني: جناب من! معلوم ميشود که شما از وضع دنيا واقف نميباشيد. در هر يک از قصبات و دهات ايراني ده نفر متجاوزند که همه به احکام مذکوره فوق که شما از خصايص سلطان ميشماريد عمل مينمايند.

هندي: آن چه ميفرماييد درست است ولي سبب همان است که عرض کرده ام. قانون در ايران نيست و تمام مراتب از بي قانوني ميشود که حاکم و محکوم تکليف خود را نميداند.

«سال پنجم شماره ۳۷ ربيع الثاني ۱۳۱۶»

  اوضاع شتر در گربه

علاوه بر اين نوع مطالب. بخش زيادي از حبلالمتين به چاپ نامهها و نوشتههايي که از ايران ارسال ميشده اختصاص داشته است. اين نامهها يا نوشتههاي مردم در مورد مشکلات و مسايل ايران است يا مقالاتي باز هم در همين زمينهها که زير عنوان «مکتوب يکي از غيرتمندان» يا «مکتوب يکي از وطنپرستان چاپ و منتشر ميشد، البته برخي از اين مقالات و مکتوبات را مدير روزنامه مينوشت که آنها را با عنوان مکتوبات رسيده از ايران چاپ ميکرد و درواقع با اين کار از يک سو نشان ميداد که اين انتقادها و نامهها از سوي اهالي ايران نوشته ميشود و به نوعي اين حس را در مخاطب به وجود ميآورد که تنها خود مويدالاسلام نيست که در مورد اوضاع ايران انتقاد ميکند بلکه مردم ايران هم مشکلات و مسايل را ميبينند و منعکس ميکنند و از طرفي مويدالاسلام با اين ترفند خود را از اين اتهام که شخص او به شرايط موجود در ايران معترض است تا حدي مبرا ميساخت. اين مکتوبات با مضاميني تازه و انتقادي و نثري زنده و پويا نوشته شدهاند:

«اي ايرانيان کجا شد آن غيرت و تهور؟ چه شده است که آن حالات همه تغيير کرده غيرت ملي هم تمام شده، رشوه چشم و گوش همه را کور و کر نموده و کفران نعمت حضرت احديت را پيش ساخته. کجايند آن غيرتمنداني که در سر حدات ايران مثل کوه در مقابل اغيار ايستاده خصم را از تعدي و تجاوز به خاک ايران مانع بودند؟ جواب خواهند داد که ماها بس که از حکام بي اعتدالي ديده و برخلاف پاداش مذمت زحمت و پاداش خيانت عزت ملاحظه شده ناچار خيانت را بر خدمت اختيار  کرديم. با وجودي که امروز آزادي ايران از تمام روي زمين بيشتر است. چون قانوني نيست و کارها شتر گربه است مهذا احدي راضي نيست. ايران منحصر به تهران و تبريز نيست تمام خانه شاهنشاه جم جاه ايران است. مکتب در تمام شهرها لازم است. در کرمان روزي هزار طفل صحيحالاعضا ديده ميشود که کار آنها گدايي است. به اندک توجه بزرگان همه اين گدايان ممکن است به واسطه علم اجزاء و آلات ترقي ايران گردند.

  «حبلالمتين، سال هفتم شماره ۲۳»

همانطور که اشاره شد، حبلالمتين و شخص مويدالاسلام از سردمداران و آغازگران تغيير نثر پرتصنع منشيانه به نثر و نوشتاري ساده تر و غيرمصنوعي بودند که براي شمار بيشتري از عامه مردم قابل فهم باشد و درواقع اين شيوهي نوشتار آغاز به وجود آمدن نثر ژورناليستي بود که به تدريج در طول زمان به آن چه امروز به عنوان ادبيات ژورناليستي مطرح است تبديل شد. و البته نشريات ديگري هم بودند که در خارج از ايران چاپ و منتشر ميشدند که آنها نيز در رديف پيشگامان تغيير ادبيات منشيانهي قاجاري به زبان سليستر فارسي و ادبيات ژورناليستي بودند از جمله تربيت که باتلاش محمدحسين فروغي در تهران منتشر ميشد يا نشريه ادب که به همت اديبالممالک فراهاني در تبريز، مشهد و تهران چاپ و منتشر ميشد يا روزنامه پرورش که صاحب امتياز آن ميرزا علي  محمدخان شيباني کاشاني معروف به پرورش بود که به صورت هفتگي در مصر و در شهر قاهره چاپ و منتشر شد.

————————————————-

«برگرفته از سير تحول ادبيات ژورناليستي در زبان فارسي –  به کوشش احمد سميعي گيلاني و حسن ميرعابديني»


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY