متن کامل صد و یازدهمین شماره ماهنامه ادبی آزما
متن کامل ماهنامه ادبی آزما را از اینجا ۱۱۶ دانلود کنید.
این شماره از ماهنامه ادبی آزما با بیتی از حافظ آغاز شده است
قلندران حقيقت به نيم جو نخرند
قباي اطلس آنکس، که عاري از هنر است
در این شماره از ماهنامه ادبی آزما مطالبی درباره امیر نادری میخوانیم. مسعود کیمیایی و محمد حقیقت درباره امیر نادری می گویند و از هنرمند برجسته آیدین آغداشلو نیز مطالبی مشاهده می کنید. موضوع این شماره از نشریه نوستالژی است. در این شماره از ماهنامه ادبی آزما با جامعه شناسان و سایر کارشناسان درباره نوستالژی گفتگو شده است. از جمله گفتگویی با عبدالله کوثری درباره نوستالژی را می توانید در متن کامل ماهنام هادبی آزما مشاهده کنید.
فهرست مطالب ماهنامه ادبی آزما
دويدن تا خط پايان هوشنگ اعلم
مردي که همه چيز ميدانست عباس یاری
با امير نادري ، در فاصله ۳۴ سال (۱۳۵۲-۱۳۸۶) سیف الله صمدیان
امير نادري، از تنگنا تا عمق منکشف هستي محمد رضا اصلانی
امير نادري؛ کوهستاني که يکجا نمي ماند! محمد حقیقت
جايي که فسيل ميشوي نمان محسن شاندیز
عکاسي که دوربين نداشت مسعود کیمیایی
امير نادري خودش سبک است محسن راستایی
آتشفشاني که بيآتش ميغرد آیدین آغداشلو
چرا امير نادري از ايران رفت؟ سعید نوری
نادري از نگاه شيردل
این مطالب را از لینک بالای صفحه بخوانید
خلاصه و ترجمه ای از یک مقاله پژوهشی درباره نوستالژی را در اینجا بخوانید.
خلاصهاي از يک مقالهي پژوهشي دربارهي نوستالژي به قلم اسوتلانا بويم
در حسرت گذشتهای که نیست!
ترجمه و تلخيص:سيميندخت گودرزي
قرن بيستم با توهمي از آرمانشهر آغاز شد و با نوستالژي به پايان رسيد. مثبت انديشي نسبت به آينده منقضي شد در حالي که نوستالژي (چه نوع خوب و چه بد آن) هرگز از بين نرفت و همچنان تا عصر حاضر به قوت خويش باقي ماند.
واژهي نوستالژي (nostalgia) از دو ريشهي يوناني مشتق شده است: nostos يعني بازگشت به خانه و algia به معني ميل وافر که نگارنده اين عبارت را در مجموع اينگونه تعبير ميکند: “بازگشت به خانهاي که ديگر وجود ندارد يا هرگز وجود نداشته است». نوستالژي احساسي است که با از دست دادن يا نقل مکان ايجاد ميشود و در عين حال داستاني را با خيالپردازيهاي خاص خودش داراست. اين واژه برخلاف تصور ما فقط از ريشههاي يوناني مذکور نيامده بلکه از علم پزشکي نيز گرفته ميشود. شايد دور از ذهن به نظر بيايد که کسي به پزشک مراجعه و نسخهاي براي درمان نوستالژي دريافت کند. اما در قرن هفدهم نوستالژي يک بيماري قابل درمان در نظر گرفته ميشد و عارضهاي بود که آن را وابسته به سرماي شديد ميدانستند.
تاریخچه نوستالژی
دکترهاي سوئيسي عقيده داشتند که افيون (ترياک)، حجامت و همچنين سفر به کوههاي آلپ ميتواند از ابتلا به اين بيماري جلوگيري کند.
آن نوع از نوستالژي که به شکلي همهگير رواج يافت، محدود به اشخاص نبود بلکه ناشي از حس از دست دادن داشتههاي جمعي در طول تاريخ بود و لزوماً يک واقعه يا وقايعي نبودند که به خاطر آورده شوند و يا افراد جامعه بدانند که کجا بايد به دنبال آن بگردند. بدين ترتيب درمان نوستالژي رفته رفته ناممکنتر شد.
در اواخر قرن هجدهم پزشکان متوجه شدند که بازگشت به خانه هميشه نميتواند درمان اين عارضه باشد حتي در بسياري مواقع بيماران هنگامي که به خانه ميرفتند، ميمردند. موضوع اشتياق (براي بازگشت) به طور کلي مرزها را درنورديد و معناي آن فراتر از ميل وافر براي بازگشت به سرزمين مادري رفت. درست همان طور که امروزه محققان ژنتيک اميدوارند ژنهاي مربوط به رفتارهاي اجتماعي را پيدا کنند، پزشکان قرن نوزدهم به دنبال آسيب شناسيِ خاستگاه فيزيکي نوستالژي در بدن ميگشتند. اما تلاش آنها براي يافتن اين خاستگاه چه در جسم و چه در ذهن بيماران با شکست مواجه شد.
نوستالژي در عصر ما
نوستالژي در عصر ما نيز يک عارضه به شمار ميآيد اما از گونهاي ديگر. بر اين اساس سه نکتهي مهم را يادآور ميشويم: نخست آن که نوستالژي پديدهاي ضد مدرنيسم نيست و لزوماً در تقابل با آن قرار نميگيرد بلکه همزمان و موازي با آن به وجود ميآيد.
دوم، نوستالژي بهدليل علاقهي زياد به يک مکان ايجاد ميشود، اما در واقع اشتياق داشتن به يک زمان خاص است مثلاً دورهي کودکي که با ريتم آهستهاي در روياهاي ما حرکت ميکند. به معناي گستردهتر نوستالژي يک قيام در مقابل نگرش مدرن نسبت به مقولهي زمان، يعني زمان تازيخي و پيشرفتهاي مربوط به آن است. نوستالژي سخت مشتاق است که تاريخ را به اسطورهي فردي يا جمعي تبديل کند، يعني کاري کند که بشود زمان يا فضاها را در آن دوباره تجربه کرد، در حاني که تفکر مدرن هرگونه عقبگرد و برگشت را که باعث افت و زيان انسان شود، رد ميکند. بنابراين «گذشته» در نوستالژي به تعبير ويليام فالکنر «نگذشته» است. گذشته ميتواند فقط يک دورهي زماني بهتر يا آهستهتر باشد يعني زماني خارج از زمان و بدون محدوديت.
نوستالژی نگاهي به آينده
نکتهي سوم آن که نوستالژي هميشه برگشت به عقب و بازنگرانه نيست بلکه ميتواند نگاهي به آينده نيز داشته باشد. خيال پردازيهاي گذشته، در حالي که بنا بر نيازهاي امروز شکل ميگيرند، ميتوانند تأثير مستقيمي بر واقعيتهاي آينده داشته باشند. اهميت زياد و توجه به آينده ما را وادار ميکند تا مسئوليت حکايتهاي نوستالزيکمان را بپذيريم. برخلاف ماليخوليا که شخص را در تفکرات فردي و انزوا اسير ميکند، نوستالژي به سرگذشتهاي فردي، جمعي يا نژادي در ميان حافظهي فرد و جمع ميپردازد.
نگارنده پيشنهاد ميکند به جاي انديشيدن به درمانهاي غيرواقعي براي نوستالژي، بايد روشي را اتخاذ کرد تا از طريق آن، مکانيزمهاي نوستالژيکي که سبب اغوا و فريب ميشوند، شناسايي و قابل توضيح گردند. در کل بايد ميان دو نوع نوستالژي تفاوت قائل شد: يکي نوستالژي احيا کننده و ديگري نوستالژي انعکاسي. نوع اول دقيقاٌ روي بخش اول واژه نوستالژي يعني nostos (خانه) تأکيد ميکند و به يک نوع بازسازي تاريخي براي خانهي از دست رفته، گرايش دارد و نوستالژي انعکاسي مربوط به بخش دوم يعني algia (ميل وافر) ميشود که بيشتر زمان دوري از خانه را، آن هم به شکلي که فرد دائم در انتظار و غصه دار است، مد نظر قرار ميدهد. در نهايت ميتوان گفت نکته يا مطلب بسيار جديدي درباره نوستالژي رايج در عصر ما وجود ندارد. بر خلاف ديدگاه هنرپيشهي مشهور فرانسوي سيمون سينيوره که نام اتوبيوگرافي خود را گذاشت «نوستالژي آن چيزي نيست که هميشه بوده»، ساختار نوستالژي از خيلي جنبهها همان چيزي است که هميشه بوده، يعني عليرغم تغييرات در دنياي جديد و پيشرفتهاي تکنولوژي، نوستالژي بدون هيچگونه تفاوت عمدهاي نسبت به گذشتهي خود همچنان رايج است و تنها پادزهر براي پيشرفت ديکتاتوريِ نوستالژي ميتواند تسليم نشدن در برابر آن باشد.