از برشت تا شلیته اقدسالسلطنه
بازديد : iconدسته: مقاله ها

نگاهی به رواج زن‌پوشی روی صحنه تئاتر

نویسنده: عرفی نژاد، شقایق؛

اردیبهشت ۱۳۹۷- شماره ۱۲۸ (۲ صفحه_ از ۳۰ تا ۳۱)

از برشت تا شلیته اقدسالسلطنه

 اسفند گذشته و فروردين امسال صحنه‌هاي تئاتر پر بود از رَنگ و رِنگ و رقص و آواز و مردان زن‌پوش که با آرايش‌هاي غليظ و تکه‌هاي غريب تماشاگرانشان را مي‌خنداندند! به جز تالار سنگلج که ذاتش نمايش کارهاي سنتي ايراني است و فروردين ماه نمايش «جعفرخان از فرنگ برگشته» نوشته‌ي حسن مقدم و کار رحمت اميني در آن روي صحنه رفت، در سالن‌هاي ديگر هم کارهاي ايراني و سنتي اجرا شد.

شاخص ترين آن‌ها «بنگاه تئاترال» متن قديمي علي نصيريان بود که هادي مرزبان آن را کارگرداني کرده بود و در تماشاخانه‌ي شهرزاد اجرا شد. اجراي ديگر هم «نوروز خواني» با کارگرداني و بازي جواد انصافي بود که باز در همين تماشاخانه روي صحنه رفت. «شيرهاي خان بابا سلطنه» کار افشين هاشمي نمايش سنتي ديگري بود که با بازي گلاب آدينه باز هم تماشاخانه‌ي شهرزاد ميزبان آن بود. «فين جين» هم در تماشاخانه‌ي ارغنون اجرا شد که نوشته‌ و کار «ابوالفضل حاجي‌علي‌خاني» بود. به تازگي هم نمايش «سرآشپز پيشنهاد مي‌کند» به کارگرداني شهاب‌الدين حسين‌پور در سالن ايوان شمس روي صحنه رفته است.

جدا از رويکرد تئاتري‌ها به اين سبک نمايشي که يک دليلش مي‌تواند شروع بهار و نياز به نمايش‌هاي شادي‌آور در اين فصل باشد، آن‌چه مهم است نحوه‌ي ارائه‌ي اين کارهاست و اين‌که دست کم در ۳ تا از آن‌ها از بازيگران زن‌‌پوش استفاده شده است. شکل تبليغات اين سه اثر (بنگاه تئاترال، فين‌جين، سرآشپز پيشنهاد مي‌کند) قابل توجه است. اين نمايش‌ها از آن‌جا که تبليغ تئاتر و به تبع آن نمايش‌هاي روي صحنه در تلويزيون وطن محلي از اعراب ندارد، در شبکه‌هاي ماهواره‌اي تبليغ شدند. آن‌چه اين تبليغات روي آن تمرکز شده بود، رقص و آواز و به خصوص حضور زن‌پوشان بود؛ چيزي که در خود اجراها هم بر آن تأکيد اغراق‌آميزي شده بود. بنگاه تئائرال پر بود از آواز و رقص کوچه بازاري و شوخي‌هاي مستقيم و غيرمستقيم جنسي تکرار شونده. تا جايي که کساني که با ديدن تبليغات نمايش، بچه‌هايشان را هم به ديدن آن آورده بودند تا بخندند غافلگير مي‌شدند و گاه مجبور مي‌شدند در برابر سؤال فرزندانشان که معني يک کلمه يا علت خنده تماشاگران را مي‌پرسيد، سکوت کنند.

«فين جين» هم البته از همين المان استفاده کرده بود، هرچند رقص و آواز‌ها و زن‌پوشي‌ها بيشتر در خدمت کار بودند. در هر حال مهم‌تر از نقد آثار پاسخ به اين پرسش است که آيا اين نمايش‌ها آغاز يک جريان هستند؟

بازگشت به فرهنگ گذشته

داود فتحعلي بيگي که در نمايش بنگاه تئاترال حضور داشته، معتقد است همين‌طور است. او اجراي همزمان چند نمايش سنتي ايراني و استقبال نسبي کارگردان‌ها و گروه‌هاي مختلف نمايشي از اين نمايش‌ها را به مثابه احياي اين‌گونه نمايشي مي‌داند و مي‌گويد: «حضور هنرمندان نامي در اين‌گونه از کارها و استمرار اجرا و استقبال مردم زمينه‌ساز تولد دوباره‌ي اين نمايش‌هاست». او علت استقبال مردم دست کم از بنگاه تئاترال را اين‌طور توضيح مي‌دهد: «تئاتر يک کالاي فرهنگي است. وقتي اثري ارائه بدهيد که بخشي از نياز روحي و عاطفي مردم را تأمين کند، از آن استقبال مي‌کنند. بخش قابل توجهي از اين استقبال از نمايش‌هاي شادي‌آور نياز مردم به شادي است. بخش ديگر اين است که دوست دارند هنرمندان سرشناس را از نزديک ببينند».

او البته مسئله‌ي ديگري را هم مطرح مي‌کند: «صرف رفتن در جمع چه براي ديدن فيلم يا تئاتر يا شرکت در عروسي از نظر رواني تأثير مي‌گذارد و نشاط مي‌دهد».

فتحعلي بيگي اجراي اين مشکل از نمايشها را نوعي بازگشت به فرهنگ گذشته تلقي ميکند و آن را مبارک ميخواند: «رفته رفته ديديم حسي که در آجر هست، در نماي سنگي نيست. حسي هم که در نمايش تخته حوضي که واقعا روي حوض اجرا ميشود، وجود دارد هيچ وقت در سالن تئاتر به مخاطب دست نميدهد. هرچهقدر به خودمان برگرديم و به فرهنگ خودمان تکيه کنيم زمينه رشد بيشتر فراهم ميشود».

او درباره‌ي نوع اين نمايش‌ها و آسيب‌شناسي آن‌ها و اين‌که در بخشي از آن‌ها سعي مي‌شود تماشاگر به هر قيمتي جذب شود، مي‌گويد: «هر کاري طبيعتا بايد پيام و حرفي براي گفتن داشته باشد. مثلا فقط آواز کفايت نمي‌کند. بايد تعهد اخلاقي و اجتماعي در کار باشد. بايد نقد اجتماعي داشته باشد يا روابط جمعي و بداخلاقي‌ها را مورد توجه قرار دهد».

او درباره‌ي اين‌که در نمايش بنگاه تئاترال که در آن بازي کرده چه‌قدر اين موارد رعايت شده است، مي‌گويد: «تا جايي که کارگردان خواسته و توجه کرده، رعايت شده است. ضمن اين‌که يادمان باشد در اين جنس نمايش‌ها قرار نيست شعار دهيم». نمي‌توان ادعا کرد که زن‌پوشي، رقص و آواز، شوخي‌هاي گاه رکيک و تبليغ از يک کانال پربيننده براي جذب گيشه نبوده است. فتحعلي بيگي هم اين مسئله را انکار نمي‌کند، اما مي‌گويد: «گيشه داشتن ربطي به اين‌که کاري موفق است يا نه هم ندارد. ولي داشتن گيشه نشانه‌ي بدي نيست. اين را هم يادمان باشد که کار در يک تماشاخانه خصوصي اجرا شده و طبيعتا بايد براي تماشاگر جاذبه داشته باشد. کاري که از هيچ‌جا کمک نمي‌گيرد و منحصر به گيشه است بايد گيشه داشته باشد. ما هم کاري کرديم که تماشاگر داشته باشيم، البته نه به اين معني که به هر قيمتي فقط گيشه را حفظ کنيم».

نگاه از بالا

هادي مرزبان، کارگردان بنگاه تئاترال، هم بر اين باور است که اين رويکرد به تئاتر سنتي در دو سه ماه گذشته و اجراي مجدد بعضي از نمايش‌هاي سنتي را مي‌توان يک جريان تلقي کرد. اين را هم اضافه مي‌کند که: «برخي همکاران ما به تئاترهاي ملي به خصوص سنتي از بالا نگاه مي‌کنند و پشت چشم نازک مي‌کنند. در حالي که ريشه و اساس تئاتر ما روي همين تئاتر سنتي، نقالي و روحوضي است. ولي بعضي‌ها به محض خواندن دو واحد درسي در دانشگاه يادشان مي‌رود از کجا آمده‌اند و ريشه‌شان کجاست. من از همان زمان دانشگاه و حتي وقتي خارج از ايران بودم تئاتر سنتي و ملي را رها نکردم و آبم هم با کساني که از پينتر و برشت پايين‌تر نمي‌آيند توي يک جوي نمي‌رود. اما اين را هم بايد قبول کنيم که ساده‌انگاري و وارد کردن هجويات به اين دست کارها، مي‌تواند ضربه بزرگي به آن‌ها بزند. بايد بسيار مراقب بود تا کار به بيراهه و لودگي نرود».

او از اشتياق تماشاگران به ديدن اين نوع کارها هم صحبت مي‌کند: «صدمين اجراي بنگاه تئاترال را جشن گرفتيم. تماشاگران ما از من خواهش مي‌کنند باز هم از اين دست کارها اجرا کنم. آن‌ها تشنه‌ي اين نوع کارها هستند. ما نمي‌توانيم به مردم بگويم نخندند. مردم به ديدن نمايش‌هاي سنتي مي‌آيند تا آرامش داشته باشند. همان‌طور که الان به کافه‌هاي مدل قديمي مي‌روند. من خودم ۴۵ سال کار جدي کرده‌ام. حالا مي‌بينم مردم اين را از ما مي‌خواهند، اما متأسفانه چند تا ايسم فرنگي همه چيز را از ما گرفته است».

اين‌که چه‌قدر ممکن است همين کارهايي که به اسم تئاتر ملي و سنتي اجرا مي‌شوند و به هر نوعي سعي در جذب مخاطب دارند، به اين نوع کار ضربه بزنند، مسأله‌ي ديگري است که مرزبان درباره‌اش صحبت مي‌کند. او اين را که ممکن است اين تئاترهاي سنتي با هرز رفتن به تئاترهاي آزاد که مثلا در تئاتر گلريز و بعضي از سينماها اجرا مي‌شوند، تنه بزنند دست کم در مورد کار خودش قبول ندارد، اما مي‌گويد: «هر کاري راه و رسم خودش را دارد. بلد بودن و به سخره نگرفتن مهم است. اگر معيارها رعايت شود و کار را بلد باشيم و هر کس روي صحنه هر کاري خواست نکند، کار درست مي‌شود. همين الان مي‌بينم شبيه کار ما دارد اجرا مي‌شود. ولي کاش تقليد نکنند و با بال خودشان پرواز کنند».

مرزبان درباره‌ي نگاهش به گيشه در اين نمايش مي‌گويد: «همين الان ۴۷ ميليون بدهکار هستم. از کسي که کارهاي مالي ما را انجام مي‌دهد خواستم بگويد مخارج و درآمد برابر شده است؟ يعني به جايي رسيده‌ايم که خرج کار درآمده باشد و بتوانيم پول عوامل را بدهيم؟ ما فقط مي‌توانيم دستمزدها را بدهيم. خدا من را نبخشد اگر وقتي کار مي‌کنم نگاه هم به گيشه باشد. اگر هدفم پول درآوردن باشد، همين الان ۵ تا شهرستان از ما دعوت  کرده‌اند، اما نمي‌روم. چون مي‌خواهم متن راوي را شروع کنم».

بهار ونمايشهاي شاد

کارگردان نمايش «فين جين» اما اين اجراهاي متعدد تئاتر سنتي در اين چند ماهه را يک جريان يا آغاز يک جريان نمي‌داند. ابوالفضل حاجي‌علي‌خاني مي‌گويد: «اگر نمايش‌هاي متعددي با سبک سنتي روي صحنه مي‌روند به خاطر اين است که فصل بهار است و مردم در اين فصل و در شروع سال از کارهاي شادي‌آور استقبال مي‌کنند. ما هم قرار بود قبل از سال نو اجرا برويم که نشد. من اين هم‌زماني را بيشتر تصادف مي‌دانم و نه يک جريان. بيشتر هنرمندان فکر کردند فصل بهار است و کار شادي‌آور گيشه‌ي بهتري دارد.»

اجراي حاجي‌علي‌خاني البته اجراي به نسبت تميزي بود که جريان قتل اميرکبير را از زبان چهار جن و سه انسان روايت مي‌کرد. اما پکيجي که براي ارائه‌ي آن در نظر گرفته شده بود، چه از نظر تبليغات تصويري و چه پوستر و بروشور آن را شبيه به کمدي‌هاي آزاد نشان مي‌داد. و اين يعني اتفاقا وقتي هم کارمان قابل قبول است آن را سخيف نشان مي‌دهيم تا به خيال خودمان به سطح سليقه‌ي تماشاگر نزديک باشد. هرچند علي‌خاني تبليغات تلويزيوني و پوسترها را کار يکي از عوامل مي‌داند که خواسته به او لطف کند: «به من گفتند اگر ده ميليون تومان بدهم شبکه‌ي ماهواره‌اي هم تبليغاتمان را پخش مي‌کند. من مخالفت کردم و گفتم همين مبلغ را براي تبليغ در رسانه‌هاي داخلي مي‌گذارم. ولي به هر حال اين اتفاق افتاد و از قضا از نظر جذب مخاطب هيچ تأثيري نداشت».

درباره‌ي آسيب شناسي اين نمايش‌ها هم مي‌گويد: «تماشاگر بسيار فهيم است. تماشاگر ۶۰ – ۷۰ سال پيش نيست که از چيزي خبر نداشته باشد. ذهنش با دنياي امروز پيش مي‌رود. نمي‌توانيم وقتش را بکشيم و چيزي به او ندهيم. اگر کار چيزي نداشته باشد به راحتي تماشاگر را از دست مي‌دهيم. از نظر من اصل کار قصه است. اگر سر و ته نداشته باشد و فقط بخواهيم که تماشاگر را با هر چيزي بخندانيم به کار ضربه
 مي‌زند».

او درباره‌ي اين‌که چرا اصلا چنين سبکي را انتخاب کرده مي‌گويد: «همه‌ي کارهاي من رنگ و بويي از ايران دارد. فضاي تعزيه، نقالي و انواع نمايش‌هاي ايراني يا استفاده از شعرهاي شعرايي مثل عطار يا پرداختن به شخصيت‌هايي مثل اميرکبير. به خاطر علاقه‌ي شخصي‌ام است که در اين فضا آزمون و خطا مي‌کنم».

درباره‌ي استفاده از رقص و آواز آن‌چناني و شوخي‌هاي سخيف هم مي‌گويد: «در کار ما اين موارد کم بود. حتي فکر مي‌کنم يکي از ضد تبليغ‌ها اين بود که بچه‌ها چند شب بداهه‌کاري کردند و کار به سمت رکيک بودن پيش رفت. من برخورد کردم. چون مي‌خواستم کار شريف باشد. من بدون داشتن يک کلمه‌ي زشت، صد دقيقه کمدي خلق کرده بودم، ولي داشت به سمت ديگري مي‌رفت».

گذاشتن رقص، آواز موسيقي و شوخي و استفاده از آن‌ها در نمايش اصلا بد نيست. زن‌پوشي هم بخشي از نمايش سنتي ايراني بوده که به علت منع بازي زنان انجام مي‌شده است. اما مهم اين است که آيا اين رويکرد احياي تئاتر سنتي است يا جذب تماشاگر از طريق جذابيت‌هاي کاذب؟ 


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY