امیرعلی نجومیان عضو هیات علمی و دانشیار گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی است. نجومیان یکی از منتقدین ادبیات معاصر نیز به شمار میرود و در اغلب نشستهای ادبی به عنوان منتقد حضور مییابد. او پس از تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در مقطع کارشناسی در دانشگاه شهید بهشتی، دورههای کارشناسی ارشد و دکترای خود را در دانشگاه لستر انگلستان گذراند. نقد ادبی معاصر، ویژگیهای ادبی دوران مدرن و پست مدرن، رابطهی ادبیات و فلسفه، واسازی و نظریههای دریدا، مطالعات فرهنگی، مطالعات میان رشتهای و نشانهشناسی و… از جمله حوزههایی هستند که نجومیان در سالهای اخیر تا امروز در آنها فعالیت داشته است. از نجومیان تا امروز کتابها و مقالات زیادی نیز به چاپ رسیده است. آنچه در پی میآید گفتوگو با این منتقد ادبی درباره جایگاه مکان در ادبیات داستانی امروز است
آزاده صالحی
به عنوان سوال اول ميخواستم دربارهي علل کمرنگ بودن موقعيتهاي مکاني در داستانهاي امروز بپرسم؟ خود شما مهمترين دليل اين مسئله را در چه ميدانيد؟
دلايل متعددي دارد. از سويي مکانهاي شهري خود بايد داراي هويتي باشند تا در هنر و ادبيات به کار گرفته شوند. متاسفانه معماري و شهرسازي ما هر روز بيشتر و بيشتر از معني تهي ميشود. زماني نويسنده به سراغ مکان و فضا در داستانش ميرود که اين مکان و فضا دلالتي بر روايت و وضعيت شخصيتها اضافه کند. به نظرم اين امکان هر روز کمتر و کمتر ميشود. از سوي ديگر، بسياري از نويسندگان امروز به روايتهاي ذهني علاقه نشان ميدهند. در اين داستانها فضاها و مکانها معمولا انتزاعي هستند. دليل سوم (و به نظرم مهمترين دليل) فاصله روزافزوني است که ميان فضاي خصوصي و عمومي به وجود آمد، به نظر ميرسد که شخصيتهاي داستانها در فضاي خصوصي به يک شکل و در فضاي عمومي طور ديگري هستند و مسلما نويسنده ترجيح ميدهد به دنياي شخصي و خصوصي شخصيتهايش نزديک شود تا آن گونه که آنها خود را در فضاي عمومي مينمايانند.
فقدان مکان در داستانهاي امروز ميتواند چه پيامدهايي داشته باشد؟
داستانها را از شناسنامه ملي، قومي، و به طور کلي هويت جمعي خالي ميکند. همچنين اين انتزاع رابطه و نسبت ادبيات را با جامعه کمرنگ ميکند. ادبيات بدون مکان ديگر با مسائل و دغدغههاي اجتماعي نميتواند نسبت موثري داشته باشد.
چرا در دهههاي گذشته و به طور مشخص، دهههاي چهل و پنجاه اين مولفه در آثار نويسندگان پررنگتر بوده است؟
در دهههاي چهل و پنجاه به ويژه در تهران ما شاهد فضاهايي بوديم که نماد معني و حس و حال و هواي ويژهاي بودند. همچنين در اين دوره فضاهاي عمومي (شهرها و ساختمانها) با شتاب سرگيجهآوري در حال گذر از سنت به مدرنيته بودند. زندگي شهر به مفهوم مدرن آن تازه داشت تجربه ميشد و اين براي نويسنده آن روز جذاب بود و البته نگران کننده و هراسآور هم بود. نويسنده در آن دوره درباره اين گذار مينوشت و فضا و مکان به ناچار برايش ضرورت بود.
باور غالب منتقدان بر اين است که مشخص بودن مکان در داستان موجب تقويت و استحکام يک اثر ميشود، نظر شما چيست؟
من هم فکر ميکنم که مکان نقش بسيار مهمي در داستاننويسي دارد. ترسيم خوب و دقيق فضا و مکان ميتواند عمق و احساس شديدي به داستان تزريق کند، شخصيتها را داراي شناسنامه کند و خواننده را با فضاي داستان و شخصيتها همدل کند.
چرا به رغم آثار انبوهي که طي سه دهه گذشته توليد شده است، هنوز هم عدهاي از منتقدين ادبي براين باورند که درخشانترين دورهي ادبيات داستاني به دهههاي چهل و پنجاه برميگردد؟ آيا نويسندگان دراين دو دوره صرف نظر از مکان، مولفههاي ديگري را در آثار خود تزريق ميکردند که باعث مانايي آثارشان تا امروز شده است؟
تجربهگرايي در اين دوره بيمانند بود و از آن مهمتر ارتباط موثر و پايدار ميان ادبا به شکلگيري مکتبها و حرکتهاي ادبي در اين دوره منجر شد. ارتباط ارگانيکي ميان هنرمندان رشتههاي متفاوت مانند گرافيک، سينما و تئاتر با ادبا وجود داشت که باعث شکوفايي هنر و ادبيات ميشد. نويسندگان اين دوره با ادبيات کلاسيک فارسي به خوبي آشنا بودند و رابطه ارگانيکي با گذشته خود داشتند. به گمان من ادبيات مدرن بدون نسبت بينامتني با ادبيات سنتي ممکن نيست. همچنين در اين دورهي رابطه نويسندهها با مخاطبهايشان هم قويتر از امروز بود.
به نظر شما حيطهي ادبيات داستاني معاصر ما امروز بيش از هر چيز نيازمند چه مولفههايي است؟
بيش از هر چيز به گمان من نويسندگان آثار ادبي امروز بايد در ترسيم گفتمان اجتماعي و نشانههاي اجتماعي در نوشتههاي خود بکوشند. آثاري که معلوم نيست دربارهي چه فضاي گفتماني است، و شخصيتهاي انتزاعي که با دوران امروز ما هيچ نسبتي ندارند به ادبيات اين کشور کمکي نميکنند.
به زعم شما نويسندگان امروز بايد بيشتر به سمت وسوي چه مضاميني بروند تا تاريخ مصرف اين اثر طولانيتر باشد؟
ماندگاري ادبيات در نقطهي ظريف و پر خطري ميان «انتزاع» و «تاريخمند» بودن اتفاق ميافتد. اثر ادبي خوب هم شناسنامه بومي (جفرافيايي و تاريخي) دارد و هم انگار دربارهي تمام بشريت سخن ميگويد.