لیکو قالبی قدیمی‌تر از هایکو با ظرفیت جهانی/ علاقه خارجی‌ها به لیکوهای ایرانی
بازديد : iconدسته: شعر و داستان

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، لیکو شعری هجایی و مردمی و ادامه سنت شعر هجایی ایران کهن است که شاید امروز توجه چندانی به آن نشود. این شعر در نواحی روبار جنوب (جنوب کرمان) و بلوچستان رواج دارد. منصور علیمرادی چند سال پیش دست به جمع‌آوری این شعرها کرد و آنها را در قالب کتاب «لیکو‌های رودبار جنوب» منتشر کرد.

در چند روز گذشته خبر انتشار چهار «لیکوی رودباری» به همراه معرفی این نوع شعر با ترجمه مهدی گنجوی و امین فاطمی از کتاب «لیکو‌های رودبار جنوب» در دو مجله معتبر ادبی خارجی باعث شده است تا در گزارشی به سراغ این قالب کهن برویم و با گردآورنده این شعرها و مترجم آن صحبت کنیم.


منصور علیمرادی، گردآورنده کتاب «لیکو‌های رودبار جنوب» در توضیح این قالب شعر گفت: لیکو شعری شفاهی، صمیمی و عمیق است. سراینده رسمی هم مثل هایکو ندارد. لیکویی که در بلوچستان رواج دارد، ده هجایی است، گونه لیکوی پنج هجایی هم در بلوچستان ساخته می‌شود، لیکویی که در رودبار جنوب متدول است پنج هجایی است. عمده لیکوها چهار کلمه‌ای هستند. بعضی‌ها هم پنج تا شش واژه‌ای. لیکو شعری چهار کلمه‌ای است که هم وزن دارد و هم قافیه. البته وزن هجایی. از این جهت منحصر به فرد است و اگر کوتاه‌ترین شعر جهان نباشد، بلاشک جزء کوتاه‌ترین شعرهای دنیاست. ضمن اینکه به لحاظ تصویر، روایت، تکنیک هم خوش ساخت است و هم بی همتا و جادویی. مثلا بیشتر لیکوها پایان باز دارند:
«ماهک شروگِن
تُوار پای نیروگِن»

«ماه کوچک می‌تابد
صدای پای نظامی‌ها»

وی ادامه داد: سنت لیکوسرایی سنی دو سه هزار ساله است. در منابع قدیم هم نمونه‌هایی از این کوتاه‌سرایی هست و در آثاری مثل «معابیرالاشعار» یا «برهان قاطع» و… نیز ذکری از آن رفته است. از طرفی شعری است روزآمد که مدام با تحول زمانه محتوای خودش را باز ساخت کرده است و می‌شود در مورد تبار و معیار و رواج این شعر بسیار حرف زد.

«بلیط طیاره
چَهر کَن دُوارَه»

«بلیط هواپیما بگیر
و دوباره برگرد»

این پژوهشگر کرمانی در پاسخ به این سوال که «کاربرد این گونه شعری چه بوده است و اصولا چرا ما به این گونه‌های مفید و مختصر زیاد نمی پردازیم؟» گفت: حکایت: «آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد» است. شما توجه بفرمایید در مورد هایکوی ژاپنی چه تعداد کتاب در ایران چاپ و منتشر شده است، چه تعداد مقاله و یادداشت. بعد قابلیت‌های هر دو نوع شعر را بسنجید و ببینید که لیکو چه شعر شگفتی است. با این حال و باوجود هزار شاعر در ایران دو تا مقاله خوب در این مورد پیدا نمی‌کنید. همین جا از فرید قدمی سپاسگزارم که اولین یادداشت را بعد از چاپ کتاب لیکوها روی این نوع شعر نوشت و البته چه یادداشت خوبی هم. اگر اشتباه نکنم، افسانه‌ها و قصه‌های ما را اولین بار روس‌ها ضبط و ثبت کردند، فرهنگ شفاهی کرمان و بختیاری را کلنل لوریمر انگلیسی و همسرش، حتی تاریخ ادبیات‌مان را براون نوشت. «سه لختی»‌های خراسان شمالی را اولین بار روس‌ها ثبت و ضبط کردند.

وی افزود: بخش مهمی از فهم ما در حوزه تاریخ و فرهنگ و عادات و آدابِ مردمی-  از صفویه تا قاجاریه- را مدیون مستشرقین غربی هستیم، هرچند هیچ گربه‌ای در راه خدا موش نمی‌گیرد، آنها هم به دنبال اهداف استعماریشان بودند. بماند. ما خیلی به داشته‌های خودمان نمی‌پردازیم، چشم‌مان بیشتر به دهان آن طرفی‌ها بوده، خودمان را در آینه‌ای که آنها جلوی‌مان گرفته‌اند دیده‌ایم. چند مقاله خوب در مورد تک بیت‌های لری و لکی، تک بیت‌های هورامی، حیرانی‌های کردی، بایاتی‌های ترکی، سه خشتی‌های خراسان، تک بیت‌های نواحی بختیاری داریم؟ اینها شعرهای هجایی مهمی هستند. در ادامه سنت سرود و شعر کهن ایران قدیم. در حوزه‌های دیگر هم همینطور. حداقل من یک کتاب ندیدم که کسی در مورد موسیقی گوسانیِ پارتی و رواج امروزه آن در اقوام مختلف ایرانی نوشته باشد. ما به ندرت به این گونه‌ها که میراث معنوی شگف این سرزمین‌اند، چنان که شایسته است می‌پردازیم. در مورد لیکوهای بلوچی تنها کتابی که داریم کتاب منصور مومنی است که دستش واقعا بی‌درد. اگر بعدها اثر درخوری چاپ شده من ندیده‌ام.

علیمرادی در  توضیح این موضوع که وقتی ما دوبیتی و رباعی داشتیم و خبری هم از شعر بی وزن نبوده، با چه هدفی به سمت این گونه شعری رفته‌ایم، اظهار کرد: رباعی‌ها و دوبیتی‌ها ( فهلویات) دو قالب در اوزان عروضی هستند که ما این دو را از عرب وام نگرفته‌ایم. دو قالب مردمی و شگفت. بعدها دوبیتی در غرب و جنوب بیشتر پر و بال گرفت، چنان که باباطاهر یا فایز دشتسانی و رباعی در شرق، رباعی نوعی قالب شفاهی بود که بعدها به سنت ادب عرفانی ایران راه پیدا کرد و پرو بال بیشتری گرفت، چون قالب مناسبی برای بیان حالات عرفانی بود، چنان که در رباعیات ابوسعید ابوالخیر می‌بینیم. می‌شود گفت هر دو قالب قالب‌های مردمی بودند که بعدها به سنت ادبی مکتوب و رسمی راه پیدا کردند و به محافل اهل فضل. لیکو هم مثل این دو قالب ایران کهن در اصل شعری شفاهی است، حتی برخی را اعتقاد به این است که شعری زنانه بوده که بعدها به محافل مردانه راه پیدا کرده و همه‌گیر شده، حرف بیراهی هم نیست. من در دورافتاده‌ترین نواحی جنوب کرمان بخشی از درخشان‌ترین رباعی‌ها را از مادرانی ضبط کردم که سواد خواندن و نوشتن نداشتند و به عنوان لالایی برای کودکان‌شان می‌خواندند. از طرفی لیکو شعر بی وزنی نیست، هم وزن دارد و هم قافیه و هم برخوردا از دیگر عناصر شعری است:
چایی جفت کَندِن
ناشتا و رگبَندِن
یک جفت قند کنار استکانی چای
به وقت صبحانه
یا:
انجیر تو باگِن
نَهشُم رو داگِن
انجیری سبز و خرم در باغ
نعش من افتاده در تفت آفتاب.
یا:
دَمزِن و پُلکِن
روبار می مُلکِن
سراسر گرد است و غبار
سرزمین من، رودبار

این نویسنده و شاعر با اشاره به زبان این شعر گفت:‌ لیکو شعری است به زبان بلوچی و رودباری. بیشتر همراه با ساز خوانده می‌شود، با سرنا، نی شبانی، قیچک، چنگ قوطی و … چنان که در سنت باستانی این شعر به همین شیوه رواج داشته، مثلا خسروانی‌ها در دربار خسروپرویز. در بلوچستان و رودبارِ جنوب با زبان‌های رودباری مثل: رودباری متداول و کُرته، و در بلوچستان با لهجه‌های زبان بلوچی مثل سرحدی سروده و خوانده می‌شود. ما سبک‌های مختلفی در لیکو داریم، البته این تفاوت‌ها در شیوه‌های آوازی است نه در ساخت و قالب شعر. به جز تفاوت در نوع بلوچی و رودباری‌اش. در نواحی مختلف رودبار بزرگ به آن دَهو، دَیهو، دیکَن، زحیروکی، تسکین و لیکو می‌گویند که همه این عناوین درست است و من به دلیل قرابت فرهنگی با نوع بلوچی همان عنوان لیکو را انتخاب کردم.

وی در پاسخ به این سوال که آیا در حال حاضر شاعر لیکوسرا داریم، اظهار کرد: می‌شود گفت بیشتر مردم محلی. لیکو شعری شفاهی و مردمی است و برخلاف هایکو، سراینده  رسمی و مشخصی ندارد و بالطبع بیشتر آدم‌ها در مواقعی بیتی گفته‌اند که خوش‌ساخت‌ترین‌شان در بین مردم رواج پیدا کرده است.

این پژوهشگر در توضیح اینکه نظر بزرگان درباره این قالب چیست، گفت: تا جایی که خوانده شده و دیده شده، نظر بزرگان ادبی خوب و مثبت بوده، البته لازم است که بیشتر و شایسته‌تر معرفی شود.

وی با اشاره به قدمت لیکو و توجه به این موضوع که این قالب از هایکو قدیمی‌تر است، اظهار کرد: تا جایی که من می‌دانم لیکو، بسیار بیشتر از هایکو قدمت دارد. هایکو شعری هزار ساله است و رد لیکوها را می‌توان تا دو هزاره پیدا کرد. چنان که خسروانی‌ها در دربار ساسانیان و لاسکوی‌ها که مرحوم اخوان ثالث مقاله شایسته‌ای در موردشان نوشته در «بدایع و بدعت‌های نیمایوشیچ».

این نویسنده کرمانی در تشریح پتانسیل‌های این قالب برای جهانی شدن، گفت: به نظرم این قالب ظرفیت جهانی شدن دارد و حتما روزگاری اقبالی شایسته پیدا خواهد کرد. لازم است قدردان مهدی عزیز گنجوی که همواره قلب شریفش برای فرهنگ میهنش می‌تپد باشم و جناب امین فاطمی عزیز که دست به ترجمه و معرفی لیکوها در مجلات معتبر جهانی زده‌اند.

وی در پایان با اشاره به ظرفیت احیا مجدد این قالب گفت: به نظرم این نوع شعر ظرفیتی شگفت دارد و امیدوارم که در آینده چنان که شایسته است معرفی شود و رواج پیدا کند.

در ادامه این گزارش به سراغ مهدی گنجوی و امین فاطمی رفتیم تا با آنها درباره دلایل ترجمه این قالب شعری و استقبال مخاطبان خارجی صحبت کنیم. در معرفی این دو پژوهشگر باید گفت که مهدی گنجوی، دانشجوی دکترای آموزش در دانشگاه تورنتو، شاعر، نسخه‌پژوه، مترجم ادبی و پژوهشگر تاریخ ادبیات است و امین فاطمی دانشجوی دکترای ادبیات در دانشگاه ردینگ انگلستان، شاعر، مترجم، مدرس شعر و محقق ادبیات ایرلند است که هر دو در کنار هم دست به ترجمه این آثار زدند.

گنجوی در توضیح دلایل ترجمه این قالب شعر گفت: «چند سال پیش با لیکوها به واسطه‌ پژوهش دوست دیرینم، منصور علیمرادی، آشنا شدم و به سرعت با این گونه‌ شعری ارتباط گرفتم. جغرافیای شعرها آشنا بود، از زندگی‌ای سخن می‌گفت که من آن را از کمی فاصله دیده بودم؛ اما دریچه‌ای ادبی به دنیای آن نداشتم. گاه بسیار صمیمی و بی‌آلایش و گاه توام با ابهام‌هایی چنان ناگهانی که جرقه‌ خیال‌پردازی‌ طولانی بود. بعدها در یکی از سفرهایم به ایران منصور از من در رودبارزمین میزبانی کرد، تا درک بهتری از روابط اجتماعی و تاریخ آن منطقه به دست آورم و لیکوها را از زبان منصور و خوانندگان بومی نیز بشنوم. وقتی که تصمیم به ترجمه و معرفی آن‌ها به انگلیسی گرفتم امین فاطمی انتخاب طبیعی من بود؛ چراکه هر دو از بیش از یک دهه پیش عشق به شعر ایران و جهان و تنوع فرهنگی و زبانی کرمان را با هم رشد داده بودیم.»

با توجه به صحبت‌های گنجوی همین سوال را از فاطمی پرسیدیم که او در جواب گفت: «شعر اقلیت‌ها یکی از علاقه‌های شخصی و آکادمیک من در چند سال گذشته بوده است. کار پژوهشی من، قبل از اینکه دوست عزیزم مهدی گنجوی من را با لیکو آشنا کند، در زمینه‌ ادبیات اقلیت‌های کاتولیک و جمهوری‌خواه در جزیره‌ ایرلند، به خصوص در دوران مبارزات سیاسی در ایرلند شمالی، بوده و هنوز نیز هست. همچنین به ادبیات اقلیت‌هایی که به زبان ایرلندی می‌نویسند پرداخته‌ام. ادبیات ایرلندی نوشته شده به زبان ایرلندی در مقابل ادبیات نوشته شده به انگلیسی در دوره‌های مختلفی از تاریخ دور و نزدیک ایرلند نشان‌دهنده‌ چالش‌های زبان اقلیت در مقابل زبان متخاصمی است که عملا زبان بومی را از بین برده است. وقتی که مهدی عزیز من را با لیکوها آشنا کرد و پیشنهاد ترجمه این شعرها را مطرح کرد، برای من باعث خوشبختی بود در مورد این قالب شعری منحصر به فرد و کمتر شناخته شده‌ استان کرمان و جنوب شرقی کشور کاری انجام دهم.»

در ادامه نظر گنجوی را درباره این قالب پرسیدیم که در جواب گفت: «پاسخ این سوال را تا حدی در سوال پیش دادم. لیکو هم نمونه درخشانی از شعر هجایی در فلات ایران است و هم بازخوانی آن امکانات تازه‌ای برای سرایش شعر کوتاه برای شعر امروز ایران به ارمغان می‌آورد. به نظرم وقتی به شعر ایران فکر می‌کنیم باید از محدوده‌ شعر فارسی فراتر برویم و انواع شعرهای این جغرافیا و سنت‌های آن‌ها را بشناسیم، به گفت‌وگوی خلاق بین این سنت‌های شعری کمک و در معرفی آن‌ها کوشش کنیم.»

فاطمی جذب این قالب شعری شده است و در این رابطه می‌گوید: «برای من خیلی جالب بود که در فاصله کوتاه از کرمان، شهری که در آن بزرگ شده‌ام، چنین سنت متفاوتی از شعر وجود دارد. سادگی ظاهری و عمق احساسی لیکو‌ها برای من خیلی جالب بود. شعری که در دو خط، روایتی از زندگی را بیان می‌کند.»

هر دو مترجم در توضیح شرایط انتشار ترجمه‌ لیکوها در دو مجله معتبر جهانی گفتند: «هر دو مجله برای هر شماره فراخوان منتشر می‌کنند. بعد از نهایی شدن ترجمه‌ها و به پایان رساندن یادداشت معرفی لیکو، با این نشریات مکاتبه‌ کردیم. هر دو مجله ترجمه‌ها را قبول کردند. «اسیمپتوت» ۳۹ لیکو را، به همراه معرفی این گونه شعری، اصل رودباری و ترجمه‌ی فارسی از آن‌ها را چاپ کرد. «شعر مدرن در ترجمه» حداکثر ۴ شعر را در هر شماره چاپ می‌کند و ما۴ لیکو را انتخاب کردیم و با یک یادداشت معرفی برای‌شان فرستادیم. این دو مجله از موثرترین مجلاتی هستند که در زمینه ترجمه شعر  فعالیت می‌کنند و خوانندگان بین‌المللی دارند. در نتیجه این امکان را به ما می‌دادند که این قالب شعری را به افراد بیشتری معرفی کنیم.»

فاطمی با اشاره به استقبال از این گونه شعری اظهار کرد: «با وجود اینکه شعرها کمتر از یک هفته پیش چاپ شده‌اند، تا الان بازخورد خوبی داشته‌ایم. پیتر رابینسون، شاعر انگلیسی و استاد شعر مدرن از ابتدای پروژه از ترجمه‌ها استقبال کرده بود. ما ترجمه‌ها را با چند شاعر و مترجم انگلیسی، ایتالیایی، کانادایی و ایرلندی در میان گذاشتیم و از همه بازخورد مثبتی گرفتیم. چیزی که من را خیلی خوشحال کرد این بود که خوانندگانی که اطلاعی از فرهنگ منطقه هم ندارند، رابطه خوبی با لیکو‌ها پیدا کردند.»

گنجوی نیز در صحبت‌های پایانی خود درباره استقبال از این قالب شعری گفت: «بازخوردهایی که من هم دریافت کردم بسیار خوشحال کننده بود. استادان دانشگا‌های متعددی در کانادا (از قبیل تورنتو، آلبرتا) و آمریکا (از قبیل شیکاگو و سن‌دیه‌گو) نظرهای دلگرم‌کننده‌ای دادند. چیزی که در این نظرات برایم جالب توجه بود ارتباطی است که افرادی با پیشینه‌های متنوع با این شعر گرفته‌اند. به نقل از یکی از این استادان، او این شعر را ناگهانی، صمیمی و چنان واقعی یافته بود که خود را در آن می‌یافت. علاقه‌ای که یکی از نشریات برای گنجاندن این ترجمه‌ها در نزدیک‌ترین شماره‌ خود داشت نیز دلگرم‌کننده بود؛ چراکه نشان می‌داد برایش مهم است پیشگام معرفی این ژانر به خوانندگان بین‌المللی‌اش باشد. اخیرا ژیائو یو شان، شاعر چینی که جزو سردبیران بلاگ «اسیمپتوت» است هم توصیفی جالب‌توجهی از تجربه‌ مواجهه‌اش با این نوع شعر نوشته است. او سادگی تصویری این شعرها را که از شوخی‌های کوچک تا فراق‌های عمیق در خود گنجانده‌اند، راهی برای ورود به ریشه‌های عمیق شعر دانسته است.»

با همه این تفاسیر و با توجه به همه مطالب بیان شده باید گفت که مردم و حتا جامعه ادبی کشور آن طور که باید و شاید با این قالب شعری آشنایی ندارند و این موضوع مسئولیت پژوهشگران را برای معرفی هرچه بهتر این گونه کهن، بیشتر می‌کند.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY