ناصر خسرو کانون کتاب و اندیشه
بازديد : iconدسته: گفت و گو

وقتي از راسته کتاب در تهران حرف مي زنيم ذهن ها به سمت خيابان انقلاب و راسته کتاب فروشيهاي آن ميرود در حالي که اولين راسته کتاب ايران در قلب خيابان ناصر خسرو متولد شده است. خياباني که امروز به بازار مواد شيميايي و دارو تبديل شده و کمتر رد و نشاني از کتاب فروشيهاي قديم در آن ديده ميشود .  با اين وجود پشت خيلي از کتابهاي قديمي مذهبي و ادعيه را نگاه کنيد يک آدرس نوشته ناصر خسرو کوچه حاج نائب.

کتاب و حاج نايب

نصراله حدادي مي‌گويد کوچه حاج‌نايب زماني قطب کتاب‌هاي مذهبي ايران بود. ۱۰۰سال پيش، زماني که حاج رضا نايب کتابفروش قمي به اين کوچه آمد و کتابفروشي «قمي» را در اين جا بنيان‌گذاشت فکر نمي‌کرد که اين کوچه در دهه‌هاي ۴۰و۵۰  به مرکز کتابفروشي‌هاي مذهبي ايران، تبديل و نزديک به ۱۰۰کتابفروشي در اين بن‌بست کوچک داير شود. آن‌زمان لابد کسي هم گمان نمي کرد که روزگاري اين کتابفروشي‌ها يکي‌يکي از رونق بيفتند و تعطيل شوند و جاي خود را به فروشگاه‌هاي لوازم آرايشي بدهند.

تهراني‌هاي قديم از اين کوچه خاطرات زيادي دارند از جمله عروس و دامادهايي که قرآن‌هاي سر عقدشان را از کتابفروشي‌هاي همين راسته تهيه کرده اند. هنوز هم بسياري از مردم قديم تهران اين کوچه را به واسطه ناشران معروفش مي‌‌شناسند؛ ناشراني مانند اسلاميه، دارالکتب‌الاسلاميه، قدياني، مرتضوي، جاويدان و … که البته بسياري از آن ها به دليلي کسادي کار تغيير کاربري داده‌اند و يا به خيابان انقلاب کوچ کرده‌اند.

حدادي مي‌گويد « بازار حلبي سازها، بين الحرمين و سلطاني مراکز عمده عرضه کتاب در پايتخت بودند. در دوره حکومت ناصرالدين شاه کتابفروشي‌ها به خيابان ناصرخسرو، کوچه حاج نايب ،کوچه خراساني‌ها و کوچه دکتر مسعود آمدند گرچه بعدها به خيابان صور اسرافيل و باب همايون رفتند مثلا کتابفروشي مظفري، گنجه دانش و فردوسي در باب همايون بودند و کتابفروشي‌هاي خورشيد و سنايي در صوراسرافيل البته ناگفته نماند که آن زمان در کوچه پس کوچه‌هاي ناصر خسرو پر بود از کتابفروشي هاي بزرگ و کوچک.»

کوچ کتابفروش ها به شاه آباد

وقوع حوادث شهريور ۱۳۲۰ از يک سو وخراب کردن  قسمتي از بخش غربي خيابان ناصر خسرو به دستور رضا شاه براي ساختن وزارت دارايي از سوي ديگر باعث شد تا بخشي از کتاب فروشي‌هاي ساکن در اين منطقه  به خيابان شاه آباد سابق يا همان جمهوري امروز کوچ کنند. از جمله کساني که در اين کوچ بار و بنه بستند و راهي شاه آباد شدند خاندان ترقي بودند از حاج ممدعلي ترقي گرفته تا اسدالله ترقي و بيژن ترقي.

متأسفانه در بن‌بست «حاج‌نايب» با آن اسم و رسمش تنها چند کتابفروشي که ديگر تابلويشان هم رنگ و رويي ندارد باقي مانده است.

کوچه حاج نايب کجاست؟

کوچه حاج‌نايب در خيابان ناصرخسرو کمي بالا‌تر از بناي قديمي شمس‌العماره و روبه‌روي ساختمان وزارت دارايي در بافت قديمي و اصيل تهران واقع شده است. قدمت کوچه حاج‌نايب به زماني بازمي‌گردد که حاج رضا نايب قمي کتابفروش به تهران آمد و نزديک به صد سال قبل در اين کوچه اولين کتابفروشي را ايجاد کرد. کوچه حاج‌نايب در آن‌زمان در مرکز شهر تهران قرار داشت و به خاطر نزديکي به حوزه‌هاي علميه مروي و دارالفنون تبديل به يکي از قطب‌هاي فروش کتاب در طهران قديم شد و آوازه آن خيلي زود در سراسرکشور پيچيد و همه براي خريد کتاب‌هاي مذهبي به اين کوچه مي‌آمدند. تا ۳۰ سال، غير از کتابفروشي حاج‌نايب قمي تنها به تعداد انگشتان دست کتابفروشي‌هايي در اين کوچه وجود داشت اما از حدود سال‌هاي ۱۳۲۵ چند فروشنده بزرگ کتاب در تهران پا به اين کوچه گذاشتند. نصراله حدادي مي‌گويد: «در دهه ۲۰، کم‌کم اين کوچه به مرکز تجمع کتابفروش‌هاي مذهبي‌ تبديل ‌شد و به‌عنوان قطب فروش کتاب‌هاي مذهبي در ايران شناخته شد. در دهه ۲۰ و ۳۰، بيشترين کتاب‌هايي که در اين جا چاپ و منتشر مي‌شد، کتاب‌هاي مذهبي و ديني بود که توسط دو ناشر بزرگ «کتابفروشي اسلامي» و «انتشارات اسلاميه» به چاپ مي‌رسيد.»

اما دهه ۵۰ دهه رونق کوچه حاج نائب بود در ست همزمان با اوج‌گيري انقلاب اسلامي رويکرد مردم به خريد و مطالعه کتاب‌هاي مذهبي بيشتر مي‌شود و اين کوچه يکي از پررونق‌ترين دوران خود را به چشم مي‌بيند. کتابفروشان اين کوچه سال‌هاي ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۱ را سال‌هاي طلايي کوچه مي‌دانند. در اين سال‌ها تيراژ کتاب‌هاي مذهبي حتي از يک ميليون نسخه هم فراتر ‌رفت.

آن چه امروز از کتابفروشان در حاج‌نايب باقي مانده است مغازه‌هاي قديمي و کتاب‌هايي است که تاريخ چاپ آن به سال‌ها قبل باز مي‌گردد.

کوچه فراموش شد

نصراله حدادي درباره اين که چرا کوچه «حاج‌نايب» فراموش شد، مي‌گويد: «بازار کتاب‌هاي مذهبي با ورود بخش‌هاي دولتي کم‌کم افول کرد و مردم هم آن رغبت اوليه را که در سال‌هاي قبل از انقلاب به کتاب‌هاي مذهبي نشان مي‌دادند، ديگر نشان ندادند و از سال ۶۵ افول در اين بن‌بست شروع شد و از سال ۷۰  با رکود فروش کتاب و عدم اقبال مردم به کتاب‌هاي مذهبي کاملا از دور افتاد و نتيجه اين شد که کتابفروشان «حاج‌نايب» يکي پس از ديگري تعطيل کردند. دليل ديگر اين بود که ناشران آن جا قديمي بودند و يکي‌يکي پير شدند و از دنيا رفتند. يکي از نخستين کساني که در آن کوچه مشغول فعاليت  بود مرحوم قانعي بود که سه دهنه مغازه داشت و با فوت مرحوم قانعي اين مغازه‌ها بسته شدند.»

کتابخانه ۱۵۰ ساله ناصر خسرو

کتابفروشي اسلاميه يکي از قديمي ترين کتابفروشي‌هاي به يادگار مانده در خيابان ناصر خسرو است. در اين کتابفروشي قديمي رد و نشاني از کتاب‌هاي امروزي ديده نمي شود قفسه‌ها پر از نسخه‌هاي قديمي و خطي و چاپ‌هاي سنگي کتاب هاي مذهبي است و نسخه‌هاي تعزيه و داستان‌هاي قديمي. حجره کتابفروشي اسلامي ساليان سال نسل به نسل بين خاندان کتابچي چرخيده است و سيد جلال آخرين وارثي است که اين امانت را به دست دارد به گفته حدادي نام کتابفروشي اسلاميه از همين کتابهاي اسلامي برگرفته شده که در آن عرضه مي‌شود.

قصه خاندان کتابچي و فعاليتشان در بازار کتاب ناصر خسرو هم به مهاجرت پدربزرگشان از شيراز به تهران برمي گردد که در تيمچه کتابفروشان با چند نفر ديگر حجره اي مي‌گيرد و کسب و کارشان را راه اندازي مي‌کنند بعد از فوت سيد محمد علي شيرازي جد کتابچي‌ها پسر بزرگ او کتابفروشي را به باب همايون مي آورد اما بعد از اين که رضا شاه به خاطر ساختن وزارت دارايي دستور مي‌دهد مغازه هاي آن جا تخريب شود اين کتابفروشي به محل فعلي مي‌آيد و از ۱۲۰ سل قبل تا به امروز در اين مکان ماندگار مي‌شود.

 نشرپيري

نشر پيري يکي ديگر از انتشارات به جا مانده در راسته کتاب خيابان ناصر خسرو است اين انتشاراتي از سال ۱۳۶۸ در کوچه حاج نائب فعال است . خيلي‌ها هم جواني اشان را در دنياي کتابهاي اين کوچه سپري کرده اند مانند امير کافي که امروز حدودا ۴۵ ساله است و از کودکي در کتابفروشي‌هاي حاج نائب کار کرده است او هم از وضع امروز اين راسته کتابفروشي در ناصر خسرو دل خوشي ندارد: «زماني کل کوچه کتابفروشي بود چون براي کتاب ارزش قائل بودند، اما امروز هيچ کس اين جا را نمي‌شناسد حتي جماعت کتاب خوان و همه مي‌گويند «ميدان انقلاب» و تنها بعضي مشتري‌هاي قديمي اين جا را مي‌شناسند. کاغذ را آن قدر گران کرده‌اند که ما کتابي را مي‌گوييم صدهزار تومان مردم از مغازه بيرون مي‌روند. در اين کتابفروشي زماني ۱۷ نفر کار مي‌کردند، اما حالا سه نفر کار مي‌کنند که آن سه نفر هم بيکار هستيم. يعني در اين مغازه به اين بزرگي فعاليتي صورت نمي‌گيرد.»

حدادي در ادامه ميگويد: «در ابتداي دهه ۵۰  افرادي از کشور عراق که صدام آن‌ها را اخراج کرده بود مانند بانيان انتشارات کاظميني و انتشارات رضوي به کوچه حاج‌نايب آمدند و کتابفروشي راه انداختند. کاسبي در اين بن‌بست براي کتابفروشان روال عادي پيدا کرده بود. تعدادي کتابفروشي هم برِ خيابان ناصرخسرو بود که تعدادشان کم نبود. و به هر حال از ديرباز خيابان ناصرخسرو جايگاه مهم‌ترين کتابفروشان ايران بود مثل کتابفروشي «مرکزي» که مرحوم صبوحي مدير آن بود. کتابفروشان ديگري مانند گنجينه، کتابفروشي دارالکتب‌الاسلاميه، کتابفروشي خاندان کتاب‌چي، کانون کتاب و تعدادي‌ هم در کوچه‌پس کوچه هاي ناصرخسرو بودند.» مولف «تاريخ شفاهي کتاب» در پاسخ به اين پرسش که رونق راسته کتاب در ناصر خسرو چگونه بود؟ مي‌گويد: افراد سرشناس و نويسنده‌هاي بزرگ در اين کوچه رفت و آمد مي‌کردند. افرادي مانند مرحوم علي‌اصغر فقيهي، مرحوم سيد محمد محيط طباطبايي، محمد محمدلوي عباسي و نويسندگان مشهور ديگر بسيار به آن جا مي‌آمدند و کتاب مي‌خريدند. جو صميمي بود و کسي با کسي رقابتي نداشت؛ هرکس کتاب خودش را مي‌فروخت و دوستي و رفاقت در فضا بسيار ديده مي‌شد.

اين جا چراغي روشن است

پاساژ مجيدي در کوچه حاج‌نايب زماني يکي از پررونق‌ترين پاساژهاي کتاب ايران بود و محل آمدوشد بزرگاني مثل علامه بديع‌الزمان فروزان‌فر و استاد شهيدمطهري و آيت‌الله سيدمحمود طالقاني و استاد محمدتقي جعفري و بسياري ديگر.

اما حال در طبقه دوم پاساژ تنها دو کتابفروشي باز است. يکي از اين دو مغازه انتشارات مرتضوي است به مديريت خاندان چيت چيان و کتابفروشي ديگر طبقه دوم، انتشارات غدير است؛ناشر مجموعه بزرگ الغدير علامه‌اميني.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY