سعيد پورصميمي
ميگويند ميرزاتقي خان اميرکبير همزمان با زدن کلنگ دارالفنون، موسيو جان داوود را براي آوردن معلميني در رشتههاي گوناگون راهي اتريش کرد.
سعيد پورصميمي
ميگويند ميرزاتقي خان اميرکبير همزمان با زدن کلنگ دارالفنون، موسيو جان داوود را براي آوردن معلميني در رشتههاي گوناگون راهي اتريش کرد.
با نگاهي به کتابِ «قصه گفتن» اثر ژان کلود کريير
مقدمه و ترجمه از : سعید نوری
به اندازهي ضرورت، نه کمتر نه بيشتر
يک گروه قوم شناس در بنگال که من در کلکلته به سال ۱۹۸۲ ملاقاتشان کردم کاري را که سالها طول کشيده بود در روستاي کوچکي در راجستان به اتمام رسانده بودند (به زباني ديگر، با رسوماتي ديگر). کار شامل جمع آوري تمام و کمال همهي قصههايي بود که سيصد چهارصد نفر اهالي روستا بلد بودند، جمعيتي که براي يک روستاي هندي خيلي کم است. به عنوان تحقيقات ساليان، اين قوم نگاران نتيجه را در ده جلد کتاب منتشر کردند. اهالي روستاي کوچک راجستان که تقريباً همگي بيسواد بودند براي آنها بيش از هفده هزار قصه تعريف کرده بودند. من که خيلي از اين عدد متعجب شده بودم چند سئوال دقيق پرسيدم.
عبدالحسین آذرنگ
يادداشت آغازين
کساني که با تاريخ سر و کار حرفهايتري دارند، معمولاً براي شناختن رويدادها تا جايي پيش ميروند که تارهاي فرعي تر ريشهها هم ديده شود، به نظر بعضي جنبش، به گمان عدهاي انقلاب، و به تفسير برخي ديگر آميزهاي از جنبش و انقلاب است. جدا از همهي تعبير و تفسيرها در اين باره، مشروطيت نه تنها از مهمترين وقايع تاريخ صد و سي و چند سالهي قاجار، بلکه از مهمترين رويدادهاي سراسر تاريخ ايران از آغاز تا کنون است. مشروطيت، نقطهي شروع دورهي جديدي در تاريخ ايران، و سرفصل بسياري از مقولهها در بسياري زمينههاست. به همين دليل بحث دربارهي آن پايان نميگيرد و هر اطلاع، سند و مدرک، يا تفسير تازه اي، ميتواند بحث دربارهي آن را تجديد کند. در اين نوشتهي کوتاه سعي ميکنم به نکتههاي مهمتري اشاره شود که علتهاي ناکام ماندن يکي از مهم ترين رويدادهاي تاريخ ايران را ـ البته از ديدگاه نويسنده ـ نشان دهد. در ضمن شايد اشاره به اين نکته بد نباشد که نويسندهي اين مطلب به ديدگاهي گرايش دارد که مشروطيت ايران را تشکيل يافته از دو مرحلهي جنبش اصلاح طلبانه و انقلاب بر ضد خودکامگي ميداند. اين ديدگاه ايجاب ميکند که در بررسي آسيب شناختي مشروطيت، تفکيکي صورت بگيرد، و فعاليتهاي له و عليه در دو دورهي مختلف مشروطيت، بر پايهي موازين متفاوتي سنجيده شود.
بحثي در چگونهگي ترجمه شعر
ترجمههاي تام پاولين۲ از شعر اروپا
استيفاني شووِرتر۱
ترجمه: اميرحسين افراسيابي
در ترجمهي شعر، صداي شاعر بايد شنيده شود يا صداي مترجم؟
تام پاولين، شاعر معروف ايرلندي ترجمهي شعرهائي از حدود ۳۰ شاعر اروپائي را، با روشي بحث انگيز، در سال ۲۰۰۴ منتشر کرده است. نوشتهي زير بخشي از مقاله ايست که خانم استيفاني شوورتر، منتقد و پروفسور در ادبيات انگليسي در دانشگاههاي فرانسه، در بارهي روش ترجمهي تام پاولين نوشته است. در اين مقاله ترجمهي سه شعر مورد بررسي قرار گرفته است. من اما، به منظور دوري از دراز شدن سخن، تنها بررسي يک شعر را اينجا آورده ام. نکتهي ديگر اين که نويسنده در تحليلش بخشي از شعر را نقل کرده و اين براي خوانندهي فارسي زبان که شايد با کار تام پاولين آشنا نبوده و دسترسي به اين شعر نداشته باشد، کافي به نظر نميرسد. به همين دليل در پايان، برگردان تمام شعر را به ترجمهي تام پاولين و ترجمهي نورمن شاپيرو (براي مقايسه) آورده ام.
در هشتم اکتبر سال جاري کميتهي اهداکنندهي جايزهي نوبل اعلام کرد که جايزهي نوبل ادبيات سال ۲۰۱۵ را به «اسوتلانا آلکساندروونا آلکسييويچ» (روسي: Светлана Александровна Алексиевич) اعطا ميکند که مجموعهي آثارش از نظر نوع و چشمانداز از ويژگي خاصي برخوردار است. او چهاردهمين زن برندهي جايزهي نوبل ادبيات است و البته اولين زن روس که به دريافت اين جايزه نايل آمده است. پيش از او به نويسندگاني از روسيه جايزه دادهاند. ايوان بونين، بوريس پاسترناک (که جايزه را نپذيرفت) و ميخاييل شولوخف، جوزف برادسکي و آلکساندر سولژنيتسن. همهي نويسندهها و شاعران روس زبان که تا کنون نوبل ادبي گرفتهاند به جز ميخاييل شولوخف، همگي تبعيدي يا مخالف حکومت بودند. اسوتلانا آلکسييويچ هم در روزگاري که در روسيه حکومت شوروي برقرار بود، مخالف شوروي بود و الان هم از مخالفان حکومت فعلي روسيه است.
“نظريههايي بسيار بيمعني و احمقانه وجود دارد که تنها يک روشنفکر ميتواند باورشان کند.“
اسکار وايلد۲
“ ترديدي نيست که نبوغ پايدارتر از زيباييست. به سبب همين حقيقت است که ما اين همه رنج ميبريم تا خودمان را بيش از حد آموزش بدهيم. در جنگ وحشيانه براي بقا، ما ميخواهيم چيزي را داشته باشيم که بيشتر دوام بياورد و همين است که ذهنمان را در اميدي ابلهانه، براي حفظ جايگاهمان، از زبالهها و حقايق پر ميکنيم. انسان، کاملاً مطلع و آگاه که کمال مطلوب دنياي مدرن است و ذهن اين انسان کاملاً آگاه و مطلع چيز وحشتناکيست. مانند يک مغازه ي کهنه فروشيست با انبوهي از اشيا ريز و درشت که قيمت همه آن ها بالاتر از ارزش حقيقيشان است.“
(در :The Picture of Dorian Gray تصوير دوريان گري)
فردريش نيچه۳
به بهانه ی برپایی نمایشگاه آثار هانیبال الخاص
آنچه در پي مي آيد در واقع نوشتاري نيست که بهرام دبيري نوشته باشد بلکه وقتي به قصد مصاحبه درباره ي الخاص به سراغ او رفتيم او رشته ي سخن را درباره ي استادش به دست گرفت با هم به اين نتيجه رسيديم که اصولا” صوال و جوابي در کار نباشد و متن صحبت هاي او کاملا”چاپ شود.
نخستين نشانههاي پاتوق نشيني در ايران را بايد در عصر صفويه جستوجو کرد که قهوهخانهها داير شدند. دلايل پيدايي قهوهخانه به علت بيتوجهي شاهان صفويه به برخي اتابکان، منشيان، شاعران، ديوانيان، تاريخنگاران، تذکره پردازان و هنرمنداني بود که از درباره رانده شدند برخي از آنان که نام و آوازهاي داشتند، راهي دربارهاي شاهان مغولي هند شدند و کساني که تنکمايهتر بودند، راهي کوچه و بازار و نقالي، پردهخواني و بالاخره قهوهخانه نشيني از محصولات اين حرکت بود. زنده ياد نصراله فلسفي بر اين باور است که از دوران شاه تهماسب اول صفوي نوشيدن قهوه در ايران رواج يافته است۱. در عصر شاه عباس صفوي قهوهخانههايي داير بوده است. به ويژه در دو شهر مهم آن دوران يعني اصفهان و قزوين قهوهخانههايي در اطراف ميدانها و گذرگاههاي اصلي شهرها بود، در قهوهخانهها شاعران، اهل قلم، نقاشان و حتي رجال دربار و تجار براي گذران وقت، ديدار با همديگر، سرگرمي، بازي و مناظرات ادبي و گاه هم قصهخواني، شاهنامه خواني و گوش دادن به موسيقي و تماشاي رقص گرد هم ميآمدند.
هدایت این نسخه را از بمبئی برای جمال زاده به ژنو فرستاد
و جمالزاده آن را برای ایرج افشار در تهران پست کرد و …
گاهي در کارهاي پژوهشي اتفاقاتي ميافتد که مسير تحقيق را به طور موقت به سمت و سوي ديگري ميبرد. سمت و سويي که هيچ ارتباطي با اصل موضوع تحقيق ندارد، اما آن قدر جذابيت دارد که اصل موضوع مدتي کنار گذاشته شود و همه فکر و ذهنت را به سمت مسئله ي تازهاي که پيش رويت قرار ميگيرد هدايت کند و اين دقيقاً همان است که در جريان يک تحقيق کتابخانهاي افتاد و ماجرايي را علم کرد که هيچ ربطي به موضوع اصلي تحقيق نداشت و باعث شد که تا اطلاع ثانوي! موضوع اصلي را کنار بگذارم و ماجرايي را پي بگيرم که حسابي ذهنم را مشغول کرده بود. گم شدن يک نسخه منحصر به فرد بوف کور به خط صادق هدايت.
با تلاش و ابتکار سيدعلي نصر در زمستان ۱۳۱۷، «کميسيون نمايش» در کنار ساير کميسيونهاي سازمان تازه تأسيس پرورش افکار موجوديت يافت و به اين ترتيب براي نخستين بار هنر تئاتر از جانب حکومت ايران به رسميت شناخته شد. اجراي تئاتر در سالهاي آغازين و مياني حکومت پهلوي اول و پيش از آن به صورت جَسته و گريخته و نامنظم بود. تئاتر که در ابتدا به عنوان يکي از مظاهر تمدن غرب به ايران عصر ناصري راه پيدا کرده بود به علل مختلفي از جمله آماده نبودن شرايط انديشگي و فکري ايرانيان براي درک و دريافت اين هنر، مخالفت قشريون و متعصبان و البته فراهم نبودن شرايط مکان اجرا و متن نمايشي، بازيگر و ساير عوامل نتوانست در جامعه جا بيافتد.