در این مطلب مخاطبان نشریه ادبی آزما میتوانند محتوای شماره ۸۹ را مشاهده کنند. از اینجا متن کامل هشتادو نهمین شماره ماهنامه آزما را دانلود کنید.
فهرست ماهنامه آزما
- آثار ادبی آمریکای لاتین هنوز خوب می فروشد
- ادبیات آمریکای لاتین از درِ دست چپ
- ادبیات آمریکای لاتین و مخاطب ایرانی
- اصفهان، پایتخت تاتر ایران
- آمریکای لاتین و ادبیات پسااستعماری
- آمریکای لاتین و ملت هایی برآمده از دریای موج و خون
- این روزها با ناصر تکمیل همایون
- این همه قیل و قال از برای من است
- بازی رفرم در زمین ژنرالها
- به یاد استاد سمندریان
- بوی نان تازه
- تذکره الاولیاء عطار و رئالیسم جادویی
- تصویر فرامعنا در سینمای پیشرو
- حیف از نفس
- خودشیفته گان خود باخته
- دولتی ها مشتری اول اکسپو ۹۱پ
- رویداد
- سمندریان در فاصله دو آغاز
- سنگ آفتاب
- شعر خودمان
- عشق و عرفان در ادبیات ایران و ترکیه
- گمشده
- ما مشکل می سازیم، تا گریه کنیم
- مارها و قورباغه ها
- ماهی رویای من
- نامه ای به جین
- یوسف دورسون
با کلیک بر روی هر کدام از عناوین متن کامل آن مطلب ماهنامه آزما را مشاهده کنید.
در این شماره درباره ادبیات آمریکای لاتین مطالبی می خوانید. همچنین درباره استاد سمندریان نیز چند مطلب منتشر شده است.
سمندریان در فاصلهی دو آغاز
كمتر بازيگر قدر و صاحب نامي در تأتر و سينماي ايران هست كه با واسطه یا بی واسطه در محضر حميد سمندريان شاگردی نکرده باشد. پس بيراه نيست اگر باور كنيم كه تأتر و سينماي ايران وامدار هميشه اوست.
حميد سمندريان، روز نهم ارديبهشت ماه ۱۳۱۰ در تهران به دنيا آمد. از دورهي دبيرستان بود كه به سمت و سوي هنر كشيده شد. موسيقي و تأتر، درحد نمايشهاي دبيرستاني و بعدتر شركت در كلاسهاي بازيگري تأتر كه زيرنظر عبدالحسين نوشين اداره ميشد. دورهي دبيرستان را كه تمام كرد به آلمان رفت، ظاهراًٌ براي مهندس شدن اما خيلي زود از كنسرواتوار عالي موسيقي و هنرهاي نمايشي سر درآورد و همان جا بود كه دانست بيش از موسيقي شيفته تأتر است و بايد كه با موسيقي خداحافظي كند و كرد و يك سر دل به تأتر بست و تا پايان زندگياش همچنان دل بسته ماند تا آن سوي عشق. عشقي كه هر روز عميق و عميقتر شد.
حميد سمندريان، ۶ سال در كنسرواتوار عالي موسيقي و هنرهاي نمايشي آلمان درس خواند و روي صحنه رفت تا اصول و مباني كارگرداني و بازيگري را بياموزد و آموخت و بعد از ۶ سال به دعوت اداره هنرهاي نمايشي اداره كل هنرهاي زيبا به ايران برگشت تا آموختههايش را به ديگران بياموزد.
سمندريان بلافاصله پس از ورود به ايران نمايشنامه دوزخ اثر «ژان پل سارتر» را در تالار ادارهي كل هنرهاي زيبا به روي صحنه برد و چندي بعد با كمك دكتر مهدي فروغ، هنرستان آزاد هنرهاي دراماتيك را به عنوان آموزشكدهاي وابسته به هنرهاي زبياي كل كشور بنيان گذاشت و در پي آن با همكاري مهندس مهدي بركشلي و مهدي نامدار، دانشكدهي تأتر دانشگاه تهران را تشكيل دادند. سمندريان از آن پس كار تدريس را پي گرفت و هيجده سال قبل آخرين گام را در جهت آموزش بازيگري و تأتر با تشكيل كلاسهاي آزاد بازيگري برداشت و از همين كلاسها بود كه بازيگران بسياري به صحنه تأتر و سينماي ايران آمدند.
زندگي گاليله حسرت هميشه
حميد سمندريان سالياني طولاني را با آرزوي اجراي نمایش «زندگي گاليله» اثر معروف برتولت برشت سپري كرد. اما اين آرزو هرگز برآورده نشد و «زندگي گاليله» كه او آن را وصيتنامه هنرياش ناميده بود هيچگاه به صحنه نرفت. اوايل سال ۸۹ بود كه اعلام شد حميد سمندريان كه هفت سال پيشتر «زندگي گاليله» را براي اجرا تمرين كرده بود، ميتواند تمرين اين نمايش را از سر بگيرد و در زمستان همان سال در سالن سمندريان تأتر ايرانشهر به روي صحنه ببرد و اين در حالي بود كه يك سال قبل از آن يعني در سال ۸۸، محمدباقر قاليباف شهردار تهران در مراسم، بزرگداشت حميد سمندريان در تماشاخانهي ايرانشهر و در حاشيهي نامگذاري سالن شماره ۲ اين تماشاخانه به نام او، گفته بود شهرداري تهران براي اجراي زندگي گاليله حمايتهاي مادي و معنوي لازم را انجام خواهد داد، اما نه زندگي گاليله به روي صحنه رفت و نه شهرداري تهران كاري براي حمايت از اين اجرا انجام دارد و آرزوي اجراي گاليله در دل استاد ماند و ماند تا بيست و دوم تيرماه كه چشم بر هر آرزويي فرو بست حتي اجراي گاليله برتولت برشت.
او بــا رويـــاي گــالــيـلـــه بـه
خـــواب همـــيــشــــه رفــــت
روز پنجشنبه بيست و دوم تيرماه براي جامعهي فرهنگي ايران و اهالي تأتر مخصوصاً، روز تلخي بود. روز از دست دادن يكي از برترين استادان تأتر ايران. روز رفتن مردي كه مشكل ميتوان باور كرد، در عرصهي تأتر همتاي ديگري برايش پيدا شود.
حمید سمندریان پنجشنبه ۲۲ تیرماه در خانهاش چشم از دنیا فرو بست، کارگردانی که سه نسل از بازیگران و کارگردانان تأتر ایران وامدار او هستند. مردي كه تأتر نوین ایران که عبدالحسین نوشین پایهگذارش بود، با تلاشهای او شکلی جدی پیدا کرد.
حميد سمندریان از صحنه تأتر ايران روزنهاي گشود به صحنه جهان تأتر و برخی از مهمترین آثار نویسندهگان بزرگ ادبیات نمایشی مانند فردریش دورنمات («غروب روزهای پاییز»، «پنچری»، «ازدواج آقای میسیسیپی»، «اقدامات وگا و همزاد»، «ملاقات بانوی سالخورده»، «رومولوس کبیر»، «هرکول و طویله اوجیاس»، «فیزیکدانها»، «فرشتهای به بابل میآید» و «بازی استریندبرگ»)، برتولت برشت «دایره گچی قفقازی»، ماکس فریش «خشم شدید فیلیپ هوتس» و تنسی ویلیامز «باغوحش شیشهای» را ترجمه، کارگردانی كرد و آنها را در صحنهي تأتر به نمايش درآورد.
سمندریان نمایشهای «ازدواج آقای میسیسیپی»، «دایرهي گچی قفقازی» و «بازی استریندبرگ» را پس از انقلاب کارگردانی کرد و آخرین كار او در زمستان ۱۳۸۶ به روي صحنه رفت، نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» در سالن اصلی تأتر شهر و از آن سال تا پايان زندگياش در حسرت صحنه ماند.
و هيچگاه نتوانست آرزویش را كه به روی صحنه بردن نمایش «گالیله» بود، به واقعيت نزديك كند.