اکو در همان صفحات نخستين کتاب نشانهشناسي و فلسفهي زبان (۱۹۸۴) بين نشانهشناسي خاص و نشانه شناسي عام تمايز ايجاد ميکند. او مينويسد: «نشانه شناسي خاص يا اهداف پيدايي آن، دستور زبـان يـك نظـام نشانهاي ويژه است و در صورتي موفقيت آميزخواهد بود كه از پديدهي ارتباطي، آنگونه كه يك نظام دلالت بر آن حاكم است، شرحي بهدست دهد».
«نقش ترجمه در ارتباطات بين فرهنگي» درواقع محور بحثي است که بايد با اين سؤال آغاز شود. چه ارتباطي بين يک نظريهي فرهنگي و يک نظريهي سياسي ميتوان برقرار کرد؟ در نتيجه من بحث را در سه بخش پيش ميبرم و هر بخش طبعاً نتيجه و پيامد بخش قبلي خواهد بود. در بخش اول اين بحث را مطرح ميکنم که من بين هويت فرهنگي و هويت برخاسته از قدرت سياسي – که در ادامهي بحثم به اختصار آن را “هويت سياسي“ يا “هويت ملي“ خواهم ناميد – تمايز قايل ميشوم.
راصطلاح «واسازي» که توسط بنيانگذار اين نظريه، ژاک دريدا وضع شد، براي نخستين
بار در سال ۱۹۶۶– هنگامي که دريدا، فيلسوف و آموزگار فرانسوي، مقالهاش با عنوان «ساختار، نشانه و بازي»۳
را در همايشي قرائت کرد- در حوزهي مطالعات ادبي
و هنري مطرح شد. بنا بر نقل برسلر(۱۴۵:۱۳۸۹) هرچند دريدا، هيچگاه نخواست که واسازي يک مکتب نقد و شيوه يا روشي
در نقد ادبي و هنري عنوان شود، با اين وجود در حال حاضر واسازي به يکي از کارآمدترين
روشهاي تحليل متون، و به باور
بسياري از منتقدان، به يکي از دشوارترين و پيچيدهترين اين روشها تبديل شده است. با اين حال، برخلاف نظر برسلر
همچنان دلايل مهمي وجود دارد که واسازي را به عنوان يک روش تحليل يا نقد، مورد تشکيک
قرار ميدهد۴.
«جواد مجابي طنزنويسي را از سالهاي دور شروع کرد و نوجواني. او طنزهايش را با امضاي
(م-زوبين) مينوشت و اين امضاء اشارتي بود به نيشي
که ميزد که گهگاه عميقتر از زخم يک نيزه بود.
او البته همزمان شعر هم ميگفت. نقد هم مينوشت و نقاشي هم ميکرد و هر يک از اين مقولات برايش يک رسانه بود تا
حرفهايش را بزند. در خرداد ماه ۱۳۵۰ محمدعلي
سپانلو در يادداشتي که در مجلهي فردوسي چاپ شد نگاهي ميکند به ويژهگيهاي طنز مجابي. يادداشتي با عنوان نيشخند ايراني
و اين همان يادداشت است بعد از ۴۶ سال.»
گفتگو با جواد
مجابي، به بهانهي چاپ مجموعهي دوجلدي تاريخ
طنز ادبي ايران
هوشنگ اعلم
دکتر جواد مجابي روزنامهنگار طنز نويس،
منتقد هنري، نويسنده و پژوهشگر ادبي است. اما خوشتر دارد که با
شعرهايش شناخته شود چراکه با شعر به عرصه ادبيات آمده و شاعر ماند. بهانه ي اين گفتگو
انتشار مجموعه دو جلدي تاريخ طنز ادبي ايران بود در يکي از عصرهاي تيرماه.
گفت و گو: دکتر پرويز ممنون را بچههاي تئاتر ميشناسند. به ويژه قديميترها که امروز پيشکسوت هستند و برخي از آنها شاگردش بودهاند. دکتر ممنون سالهاست که در ايران نيست و دلگير از وعدههايي که هر بار وقتي به ايران آمده، براي کار به او دادهاند و عملي نشده. دکتر ممنون اولين کسي است که در تئاتر ايران دکترا گرفته و هم اولين نفري است که در رشتهي تئاتر در ايران به درجهي استادي دانشگاه رسيده. او سالهاست که در وين قصههاي ادبيات ايراني مثل خسرو و شيرين، ليلي و مجنون، هفت پيکر و داستان هايي از هزار و يک شب، مولانا و عطار و کليله و دمنه را در قالب نقالي و به شيوهي اجراي روايتي به روي صحنه ميبرد. و طرفداران بسيار نيز دارد. دکتر ممنون در سال ۱۳۹۳ از رئيس جمهور اتريش عنوان افتخاري پرفسور را نيز دريافت کرده. ممنون از پايهگذاران اولين دانشکدهي تئاتر ايران است. در سفر او به ايران فرصتي دست داد تا پاي صحبتهايش بنشينيم و او هم با لهجهي اصفهاني شيريني که پس از سالها هنوز حفظ کرده برايمان از گذشتهها و حکايت اين روزهايش بگويد. گفتگويمان با صحبت دربارهي ميهماني شب گذشته آغاز شد که به رسم ديرين هر بار که دکتر ممنون به ايران ميآيد در خانهي يکي از شاگردان قديمياش برپا ميشود و جمعي از شاگردان قديمياش از جمله مرضيه برومند، رضا بابک، هرمز هدايت، داريوش فرهنگ، آدينه گلاب، مهدي هاشمي، و … براي ديدار او دور هم جمع ميشوند.
يک گروه قوم شناس در بنگال که من در کلکلته به سال ۱۹۸۲ ملاقاتشان کردم کاري را که سالها طول کشيده بود در روستاي کوچکي در راجستان به اتمام رسانده بودند (به زباني ديگر، با رسوماتي ديگر). کار شامل جمع آوري تمام و کمال همهي قصههايي بود که سيصد چهارصد نفر اهالي روستا بلد بودند، جمعيتي که براي يک روستاي هندي خيلي کم است. به عنوان تحقيقات ساليان، اين قوم نگاران نتيجه را در ده جلد کتاب منتشر کردند. اهالي روستاي کوچک راجستان که تقريباً همگي بيسواد بودند براي آنها بيش از هفده هزار قصه تعريف کرده بودند. من که خيلي از اين عدد متعجب شده بودم چند سئوال دقيق پرسيدم.
«تاريخ»، همچون بسياري ديگر از مفاهيمي
که از ابتداي قرن بيستم وارد زبان و فرهنگ سياسي و ادبي و اجتماعي ما شدهاست – بهرغم وجود اين واژه
در معناي «روايت» در پيشينهي ادبي فرهنگ ما – حامل همان
معاني و برداشتهايي بودهاست که اروپاي پس از انقلاب
دموکراتيک، تمايل داشت به آن بدهد، يعني معناي «شهادت ِ تجربي» و «پژوهش» در اصل يوناني
اين واژه را با گزاري که ابتدا از سنت ِ الاهياتي هگلي و سپس از سنت نوالاهياتي (به تعبير ميرچيا
الياده) مارکسيستي از آن شدهبود، به گونهاي سرنوشت تعبير
کند که براساس يک «گذشته» مشخص به «حال» معلومي رسيدهاست که بر اساس
رفتارها و ذهنيتها و روبروشدن ما با خود و با ديگران
و با زندگي بيروني، به «آينده»اي ميرسد که آن را خود خواهيم ساخت.
دکتر مجيد تفرشي تاريخ نگار، سند پژوه و پژوهشگر، سالها است که مقيم لندن است و در زمينهي اسناد تاريخ معاصر ايران در آرشيو ملي بريتانيا (The National Archives) مشغول تحقيق است. او هم اکنون ۵۳ سال دارد و نخستين کتابش را در ۱۹ سالگي، با عنوان «مقدمات مشروطيت» منتشر کرد. از ديگر آثار او مي توان به خاطرات دوران سپري شده، گزارشهاي محرمانه شهرباني، زندگي، خاطرات و اسناد شيخ احمد بهار، صداي پاي دگرگوني، خاطرات دوران سپري شده و چهل سال در صحنه اشاره کرد.