در این مطلب میتوانید متن کامل نودمین شماره ماهنامه آزما را دریافت و مشاهده کنید
در این مطلب متن کامل مطالب مختلف فرهنگی هنری به شرح زیر قابل دریافت است. از اینجا میتوانید با کلیک بر روی هر عنوان متن کامل نودمین شماره ماهنامه آزما را دانلود کنید.
فهرست عناوین نودمین شماره ماهنامه آزما
- ادبیات و نسل بی فرصت
- از دیروز با سرو فروتن زاینده رود
- انسان به مثابه دستگاه
- به مناسبت سيوهفتمين سال تيرباران شاعر شيليايي
- چارلز سیمیک و اشیائی که راه می روند
- حقیقت رویاگونه زندگی
- خلاقیت و پویایی فضای گفتمان
- دیروز از پشت پنجره امروز
- روایت دلگیر یک گسست
- رویداد
- سگ هار
- سوختن در آتش تاوان نگاهی دیگر
- شعر خودمان
- شعر دیگر، زبان زندگی و زندگی در زبان
- شعر گردش زبان و بازسرایی مفاهیم
- قساوتی به وزن فراموشی
- معلم جایگزین موج نو، پرواز واژه ها نادیا و شازده کوچولو
- نمونه هایی از آثار شاعران جریان شعر دیگر
- نیم قرن ادبیات داستانی ایران
به مناسبت سيوهفتمين سال تيرباران شاعر شيليايي
…. و هنوز ویکتورخارا میخواند
«بخوان به نام عشق، بخوان به نام آزادي! بخوان برادرم با صداي غرش رعد»
اگر نه اين كلمات، اما ترجيعبند روح سرودي كه ويكتور خارا هنرمند شيليايي با دستان مجروح و خون ريز در ماه سپتامبر ۱۹۷۳ همراه با پنج هزار زنداني ز نجير شده در استاديوم مركزي شيلي خواند همين كلمات بود.
ويكتور خارا، فقيرزادهاي بود كه در سال ۱۹۳۵ در روستايي فقرزده در شيلي به دنيا آمد، مادرش شعر ميسرود، اشعاري ساده و روستايي وار اشعاري كه ترجمان زندگي مشقت بار و روح هزار تكهاش بود و با زمزمهی اين اشعار ساده و غمآلود بر بالين ويكتور خاراي كوچك او را با روح رنج آشنا كرد، رنجي عميق كه برآيند روزگار تلخ روستا نشينان شيلي بود. رنجي كه از آن پس در زندگي، شعرها و آواي گيتار ويكتور خارا در هيات سرود رهايي خود را نشان داد.
پس از مر گ مادر، ويكتور خارا به يك مدرسه ديني رفت اما دو سال بيشتر آن جا نماند و ترجيح داد كه به سربازي برود و رفت. دو سال بعد «خارا» دانشجوي دانشگاه در رشتهي موسيقي بومي شيلي بود و در سال ۱۹۶۹ نخستين آلبوم موسيقي خود را روانه بازار كرد سالي كه سانتياگو و سراسر شيلي ر ا موجي از التهاب فراگرفته بود و مردم شيلي در كنار احزاب سوسياليست و چپ براي ر هايي از قيد امپرياليسم تلاش ميكردند و اين تلاشها منجر به تشكيل ائتلافي به نام «جمعيت مردم» شد، جمعیتی كه ويكتور خارا هم يكي از چهرههاي مطرح آن به شمار ميرفت، چهرهاي كه با موسيقي و شعر به ستيز با امپرياليسم برخاسته بود و سرانجام مبارزات مردمي شيلي به بار نشست و سالواردور آلنده رهبر مردمي شيلي ادارهی امور را به دست گرفت اما نه براي مدتي طولاني زيرا پيش از آن كه مردم شيلي طعم پيروزي را چشيده باشند گروهي از نظاميان شيلي به رهبري ژنرال پينوشه و با حمايت آشكار آمريكا و سازمان سيا، دست به كودتا زدند و با كشتن آلنده و با قتل عام هزاران نفر از آزاديخواهان و از جمله اعدام ويكتور خارا در ماه سپتامبر ۱۹۷۳ يكي از سياهترين دورانهاي تاريخ شيلي را رقم زدند.
اينك سي و سه سال از آن روز خونين گذشته است. روزي كه به دستور يكي از نظاميان حكومت كودتا، دستهاي ويكتورخارا را كه در استاديوم سانتياگو همراه پنج هزار نفر ديگر بازداشت شده بود با تبر قطع كرد تا ديگر نتواند سيمهاي گيتارش را به ارتعاش درآورد و آواي آزادي سر دهد. اما ويكتور خارا بازوان خونآلودش را كه ديگر دستي بر آنها نبود بالا گرفت و همراه با پنج هزار زنداني ديگر سرود رهايي خواند و خواند و آن قدر خواند تا پيكر بيجانش بر زمين افتاد و در آن لحظه بود كه سربازان پينوشه پيكر بيجان او را به گلوله بستند.
امروز اما صداي ويكتور خارا هنوز شنيده ميشود و هنوز هر جا كه مردماني براي آزادي نبرد ميكنند، صداي گيتار و آواز ويكتور خارا به گوش ميرسد. اما پنيوشه نامي است نكبت زده كه در لا به لاي پرونده جناياتش باقي مانده است.
ديكتاتوري كه براي چند سال بيشتر زنده ماندن در برابر قضات دادگاه بينالمللي كه او را به خاطر جناياتش محاكمه ميكردند با زانوان لرزان به دشواري ايستاد و اشك ريخت در حالي كه قربانيانش در برابر جوخههاي اعدام استوار ايستادند و گلوله باران شدند.