متن کامل هشتادو هشتمین شماره ماهنامه آزما
بازديد : iconدسته: آرشیو

در اینجا متن کامل هشتادو هشتمین شماره ماهنامه آزما را مشاهده می کنید.

فهرست و  متن کامل هشتاد و هشتمین شماره ماهنامه آزما

چهارصد و هفت سال روایت عشق

بيست و يكم تيرماه امسال، جامعه جهاني مطبوعات به ياد خواهد آورد كه چهارصد و هفت سال از روزي كه نخستين روزنامه جهان منتشر شد گذشته است و شايد كه اين يادآوري در برخي از كشورهاي جهان و لزوما در فرانسه كه زادگاه نخستين روزنامه به معناي تقريباً امروزي آن است با برگزاري مراسم ويژه‌اي همراه باشد. مراسمي براي گرامي‌داشت سالروز تولد يكي از قدرتمندترين رسانه‌هاي جهان. رسانه‌اي كه همچنان و هنوز در دنيايي كه رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و تارهاي نامريي عنكبوت غول آساي اينترنت، سرعت پراكنش اخبار و اطلاعات را به شكلي شگفت انگيز افزايش داده‌اند و فاصله‌ها را به مرز «صفر» رسانده‌اند، مقتدرترين رسانه به نظر مي‌رسد دليل چنين اقتداري به باور من جادوي كلمه است، كلماتي كه در چشم مخاطب مي‌نشينند و در ذهن او جان مي‌گيرند و معنا مي‌شوند و شايد هم نيروي ديگري در پس و پشت سطرهاي روزنامه نهفته است كه اين رسانه را از هر رسانه ی ديگري متمايز مي‌سازد و به آن قدرت مي‌بخشد. قدرتي كه مي‌تواند بسازد، ويران كند و تغيير دهد و بر ذهن مخاطب بيش از هر رسانه ی ديگري اثر بگذارد  و در گستره‌اي عام‌تر  افكار عمومي را به شكلي هدفمند دگرگون سازد و به سمت و سوي دلخواه هدايت كند.

به همين دليل روزنامه به عنوان يكي از موثرترين ابزارها براي شكل بخشيدن به افكار عمومي و هدايت آن به سمت اهداف از پيش تعيين شده، پيوسته مورد توجه دولت‌ها و قدرتمداران قرار دارد و تقريباً در همه كشورها، سياستمداران و صاحبان قدرت تلاش مي‌كنند تا به طور مستقيم و غير مستقيم جريان انديشه را در روزنامه‌ها به دقت زير نظر داشته باشند و به دلخواه خود، آن را هدايت كنند تا بتوانند از روزنامه به عنوان ابزاري براي پيشبرد اهداف و گسترش عرصه ی نفوذ خود بيشترين بهره را بگيرند و البته اين كنترل گاه مرئي و آشكار است و گاه نامرئي و پنهان اما به هر شكل نمي توان حتي در دموكراتيك‌ترين كشور‌ها روزنامه اي يافت كه از سيطره ی نفوذ يكي از قطب هاي قدرت جامعه بيرون باشد.

در كشورهايي كه ظاهري دموكراتيك دارند روزنامه‌ها نيز همچون ديگر نهاد‌هاي اجتماعي و سياسي درعين برخورداري از آزادي، موظف به رعايت اصول و موازيني هستند كه براساس اصل حفاظت از منافع ملي تعريف و مشخص شده است و عبور از خط قرمز‌هايي كه حريم امنيت منافع ملي را خدشه دار كند يا مورد تهديد قرار دهد، براي هر كس و در هر مقامي و طبعاً روزنامه‌نگار هم جرم محسوب مي شود اما در كشورهاي توتاليتر و در قلمرو حكومت هاي خودكامه كه مردم نقشي در اداره ی امور ندارند، روزنامه‌ها به شكل آشكار دراختيار دولت قرار دارند و تمام اخبار و گزارش‌هايشان لزوماً به گونه‌اي تهيه مي‌شوند كه در جهت حفظ و تحكيم مباني نظري حاكميت و خواسته‌هاي اصحاب قدرت باشند و هيچ روزنامه اي خارج از دايره ی مالكيت دولت اجازه ی انتشار نمي يابد اما در پاره‌اي از كشور‌ها هم به رغم عدم تمايل دولت‌‌ها به آزادي نشر انديشه در كنار روزنامه‌هاي متعلق به حاكميت، روزنامه ها و نشريات ديگري ظاهراً به‌طور مستقل منتشر مي شوند در‌حالي كه به شدت تحت كنترل قرار دارند و اگر به صراحت از حاكميت حمايت نمي كنند حق نقد و مخالفت را هم ندارند اما با وجود همه موانع و مشكلاتي كه در بيشتر كشور‌هاي جهان براي انتشار روزنامه و كار آزادانه روزنامه نگاران وجود دارد روزنامه‌نگاراني تلاش مي كنند تا هم چنان به عنوان چشم بيدار جامعه، رسالت خود را به انجام رسانند زيرا اين حقيقت كتمان ناپذير را باور دارند كه روزنامه و هر رسانه ی نوشتاري هويت و مانايي اش در مردمي بودن آن قابل تعريف است و نگاهي به تاريخ روزنامه و روزنامه‌نگاري نشان دهنده‌ي اين حقيقت است و اين كه نخستين روزنامه ها كه طبعاً در شماره‌گان محدود منتشر مي شدند ساختاري به تمامي مردم گرا داشتند و انتشار آن‌‌ها به شكلي كاملاً روشن پاسخ به نيازهاي جمعي مردم بود و به همين دليل هم مورد استقبال مردم قرار مي گرفتند.

در اين روزنامه‌ها معمولا خبرهايي درج مي‌شد كه مردم مشتاق دانستن آن‌ها بودند، اين خبرها مي‌توانست سياسي باشد يا خبر ازدواج فلان فرد سرشناس يا خبر بيماري فردي كه مورد توجه مردم قرار داشت در‌نتيجه روزنامه به سرعت به يك زنجيره‌ي ارتباط اطلاعاتي بين مردم تبديل شد و به همين دليل روزنامه‌ها خيلي زود محلي شدند براي درج آگهي‌ها‌ي فروش لوازم اضافي خانه، يا گاو و گوسفند و اسب. اما با اين حال صاحبان قدرت و دوك‌ها و دوشس‌ها و اصحاب كليسا و اعيان و اشرافي كه چندان رابطه‌اي با مردم، جز در محدوده روابط ارباب و رعيتي نداشتند با خواندن خبرهاي مربوط به مردم در روزنامه مي‌توانستند بفهمند كه اوضاع از چه قرار است و حال و روز مردم چه گونه است و از طريق همين رسانه بود كه مي توانستند نبض جامعه را به دست بگيرند و شرايط اجتماعي را رصد كنند اما از آن طرف هم  مردم كه كم كم دريافته بودند صاحبان قدرت و اصحاب حكومت هم روزنامه مي‌خوانند به فكر افتادند تا از طريق اين واسطه‌ي كاغذي حرف‌هايشان را مستفيم و گاه غيرمستقيم به گوش آن‌ها برسانند و از كاستي ها و ستم ها بگويند و از همين جا بود كه صاحبان قدرت و اعوان حاكميت به فكر ترسيم خط قرمز براي محدود كردن آزادي روزنامه‌ها افتادند و اين كه روزنامه ها چه چيزي را مي‌توانند بنويسند و چه چيزي را نه! و به اين ترتيب عصر ممنوعيت‌ها آغاز شد و اين انديشه در ذهن حاكمان قوت گرفت كه مردم فرصتي فراخ‌تر از آن چه بايد، براي گفتن فرا‌چنگ آورده‌اند فرصتي كه بايد محدود و محدود‌تر شود و درعوض جاي بيشتري براي گفتن از بالا فراهم گردد. فرصتي كه خيلي زود فراهم شد و از همان زمان جنگي پنهان و آشكار بين صاحبان قدرت و روزنامه‌نگاران كه چشم و گوش و زبان مردم بودند در‌گرفت. جنگي كه معمولاً قربانيان اش روزنامه‌نگاران بودند و بهره‌وران اش قدرتمندان.

اما به هرحال، روزنامه و نشريات ديگري كه  به شكل مجلات امروزي منتشر مي شدند بيشتر و بيشتر شدند و انديشه انتشار روزنامه كه ابتدا در اروپا شكل گرفته بود در ساير مناطق جهان نيز به وجود آمد اما تا زماني كه اين انديشه به ايران برسد بايد دويست سالي به تقريب مي‌گذشت تا در نظام حكومتي قاجاريه كه حرف، حرف شاه بود و ثروت و مكنت و قدرت از آن درباريان و مردم نقشي نداشتند جز رعيتي، آدمي پيدا شود و به فكر بيفتد كه دنيا در‌حال تغيير است و جهان غرب از آن رو به قدرت رسيده كه به فنون جديده و دانش روز مسلح شده است و اگر بنا باشد ايران يوغ رعيتي روسيه و انگليس را از گردن وانهد و دست كم گليم خودش را از رودخانه پر‌تلاطم جهان بيرون بكشد بايد كه شرايط روزگار را دريابد و تا حد ممكن و به اندازه بضاعت‌اش به دانش روز مجهز شود و در‌پي اين فكر است كه عده‌اي براي تحصيل فنون جديده به فرنگ اعزام مي‌شوند و يكي از جماعت اعزام شده‌گان هم ميرزا محمد صالح نامي است كه به انگليس گسيل مي‌شود تا قفل سازي بياموزد و برخي از فنون ديگر را، اما او مي‌رود و با فن چاپ و انديشه ی انتشار روزنامه بر مي‌گردد و با كسب اجازه از محضر مقام ملوكانه به تقليد از فرنگيان روزنامه‌اي منتشر مي‌كند كه نامش مي‌شود «كاغذ اخبار» كه ترجمه ی
«نيوز پي‌پر» انگليسي است و نخستين شماره‌‌اش در روز دوشنبه‌اي از ماه محرم الحرام ۱۲۵۳ قمري برابر با اول ماه مه ۱۸۳۷ ميلادي بيرون مي‌آيد يعني درست ۲۳۲ سال پس از انتشار اولين روزنامه كه به نام «ريليشن» و به همت آدمي به اسم «يوهانس كارلوس» در فرانسه منتشر شده بود و تا همين جاي قضيه
دست كم در‌عرصه ی نشر انديشه و انتشار روزنامه بيش از دو قرن عقب بوديم از غرب، اما به هر حال عروسي به كوچه ما هم رسيد و تاريخ روزنامه و روزنامه نگاري در ايران هم آغاز شد.

اما در طول چهار صد و هفت سالي كه از عمر روزنامه در جهان مي‌گذرد و عمر ۱۷۵ ساله ی روزنامه‌ها در ايران كه با كاغذ اخبار ميرزا صالح شيرازي آغاز شد كم‌تر زماني بوده است كه روزنامه و روزنامه‌نگاران از آزادي كه حق آن ها بود برخوردار باشند و پيوسته دولت‌ها و قدرت هاي سياسي حاكم، بر‌آن بودند تا آزادي مطبوعات را به هر شكل ممكن محدود و محدود‌تر سازند و روزنامه و روزنامه‌نگاران را به خدمت خود درآورند و وادارشان سازند تا آن گونه بنويسند كه آن ها مي‌خواهند و هر جا كه روزنامه‌نگار و روزنامه اي سر بر مي‌تابيد از اين خواسته ناچار به پرداخت تاواني سخت مي بود و البته اين شرايط در ايران سخت تر بود و روزنامه نگاران بسياري به خاطر ايستاده‌گي بر حقانيت آزادي انديشه و نوشتن تاواني سنگين پرداختند. فرخي يزدي مدير روزنامه توفان را به فرمان
رضا خان در قصر قجر كشتند و محمد مسعود را در خيابان اكباتان و ملك المتكلمين را در باغشاه و بسياري در پشت ميله ها از هستي ساقط كردند اما با اين همه بگير و ببند و داغ و درفش و جان ستاني، نه روزنامه‌ها در ايران به تمامي تعطيل شد و نه روزنامه‌نگاران پا پس كشيدند و اين بود تا انقلاب ۵۷ كه زنجيرها ناگهان گسست و براي نخستين بار بعد از چيزي حدود ۱۵۰ سال روزنامه‌نگار، روزنامه‌نگار شد و روزنامه، روزنامه و همين بود كه ناگهان تيراژها تركيد و رفت تا فراتر از مرز يك ميليون و اين نشان داد كه ميان مردم و روزنامه الفتي است ديرپا، اگر روزنامه، روزنامه باشد.

تجربه ی سال ۵۷ و آزاد شدن مطبوعات فرصتي بود براي اثبات اين كه مهم ترين شرط براي روزنامه‌نگاري و انتشار روزنامه وفادار ماندن به حقيقت و نوشتن بر مدار آن است و همين حقيقت نويسي است كه معيار قضاوت مردم مي شود و اين كه كدام جريده روزنامه است و كدام روزي نامه.

در آن سال ها روزنامه ها براي نخستين بار امكان يافته بودند تا حقايق را بنويسند و مردمي كه تشنه دانستن حقيقت بودند با استقبال از روزنامه‌ها نشان دادند كه تا چه حد اساسي‌ترين شرط كار روزنامه‌نگاري و انتشار روزنامه را مي شناسند و تا چه اندازه براي حقيقت نگاري در كار روزنامه نويسي ارزش قائل‌اند. همان حقيقتي كه وفا‌داري به آن در طول عمر ۴۰۷ساله روزنامه در جهان صدها روزنامه‌نگار را در گوشه و كنار جهان به قربان گاه برد، همان حقيقتي كه هنوز و همچنان احساسي عاشقانه را براي روزنامه‌نگار بودن در قلب هزاران زن و مرد روزنامه‌نگار در سراسر جهان زنده نگه داشته است تا به رغم دانستن رنج عظيم روزنامه‌نگاري همچنان عاشقانه روزنامه‌نگار بمانند.

 


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY